پارت۸☘تناسخ به عنوان خواهر نقش اصلی
پارت۸☘تناسخ به عنوان خواهر نقش اصلی
..
پس باید خودم بیام،انتظار داشتم این اتفاق بی افته اما فکر نمی کردم فریا انقدر خواهر بدی باشه هرچی نباشه خواهر کوچیکش فراموشی گرفته و دکتر هم گفته که باید پیشم باشه.🙁
معلمم بهم مسیر خونه رو گفت. به حرف هاش گوش نکردم چون قرار نیست از اون مسیر برم.
فقط به اسم منطقه ای که خونمون توش هست دقت کردم.
از مدرسه بیرون رفتم. با پرسیدن از بقیه آدرس اژانس کاراگاهی رو پیدا کردم.قبل از رفتن به آژانس،رفتم تو پارکی وتا جای ممکن خودم رو خاکی کردم. یکم خاک هم تو چشمم رفت و اشک تو چشمام جمع شد. با یه چوب تیز دست پام رو خراش دادم.خیلی دردسر داره ولی اگه نقشم بگیره میتونم از دزدیده شدنم توسط مافیا جلوگیری کنم.سمت آژانس را افتادم. وارد کافه شدم.
یه خانم با لبخند مهربون گفت:خوش اوم...
تا نگاهش بهم افتاد جیغش رفت هوا
____________________////////////////
..
پس باید خودم بیام،انتظار داشتم این اتفاق بی افته اما فکر نمی کردم فریا انقدر خواهر بدی باشه هرچی نباشه خواهر کوچیکش فراموشی گرفته و دکتر هم گفته که باید پیشم باشه.🙁
معلمم بهم مسیر خونه رو گفت. به حرف هاش گوش نکردم چون قرار نیست از اون مسیر برم.
فقط به اسم منطقه ای که خونمون توش هست دقت کردم.
از مدرسه بیرون رفتم. با پرسیدن از بقیه آدرس اژانس کاراگاهی رو پیدا کردم.قبل از رفتن به آژانس،رفتم تو پارکی وتا جای ممکن خودم رو خاکی کردم. یکم خاک هم تو چشمم رفت و اشک تو چشمام جمع شد. با یه چوب تیز دست پام رو خراش دادم.خیلی دردسر داره ولی اگه نقشم بگیره میتونم از دزدیده شدنم توسط مافیا جلوگیری کنم.سمت آژانس را افتادم. وارد کافه شدم.
یه خانم با لبخند مهربون گفت:خوش اوم...
تا نگاهش بهم افتاد جیغش رفت هوا
____________________////////////////
۱.۹k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.