فیک مافیای شب از جیمین
پارت ۱۰:
شرط پارت بعد:
لایک : ۳۵ تا 💌♥
کامنت :نفری پنج تا کامنت📱📨
ا.ت ویو: بعد از اینکه مطمئن شدم جیمین کاملا ازم دور شده و رفته از سوجین خدافظی کردم و رفتم تا غذا بگیرم.
........ ................. ....................... ................... ......
وقتی رسیدم به رستوران با چیزی که دیدم خشکم زد. اون............. اون......... اون پسره اسمش چی بود؟ آها جیمین، آره خودشه ........ .
سعی کردم موهامو بریزم روی صورتم و وانمود کنم که ندیدمش پس با همون حالت که موهامو روی صورتم پخش کرده بود به سمت جلو میرفتم که....
جیمین:ا.ت؟ (با صدای تقریبا بلندی که ا.ت بشنوه)
ا.ت:(وای به گا رفتم فهمید منم، با صداش سرمو برگردوندم سمتش که بیشتر بهم شک نکنه)
جیمین:ا.ت تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه قرار نبود خونه بمونی؟
ا.ت:م...... من...... خب راستش..... آهان. مامانم فرستاد که غذا بگیرم.
جیمین: مشکوک نشد بهت؟ (فهمیدم داره دروغ میگه)
ا.ت:نه.
جیمین:آها.
در همین حین
ادمین ویو:
خب دیگه تقریبا جیمین بیخیال ا.ت شده بود که......
هیونجین:سلام ا.ت
ا.ت:(با چیزی که دیدم واقعا این سری دیگه پشمام بود، توی این هاگیر واگیر سر و کله ی هیونجین اکسم پیدا شد، عالیه دیگه بهتر از این نمیشه)
ا.ت:عه هیونجین تویی؟
هیونجین:اوهوم..... (ا.تو بغل کرد) دلم برات تنگ شده بود.
جیمین:اهم اهم(سرفه ی الکی) ا.ت معرفی نمیکنی؟ (در حالتی که سعی داشت عصبانیتشو کنترل کنه)
ا.ت:خب...... ایشون هیونجین اکسمه.
هیونجین:و شما؟ (اشاره به جیمین) .
جیمین :من دوست پسرشم.
هیونجین:واقعا؟ ا.ت فکر کردم دیگه بعد از من نمیخوای با کسی باشی.
ا.ت:نه بابا جیمین خیلی شوخ تبعه داره شوخی میکنه. مگه نه؟ (یه نگاه خاص به جیمین)
جیمین:نه کی گفته؟.......
ادامه در پارت بعد.
شرط پارت بعد:
لایک : ۳۵ تا 💌♥
کامنت :نفری پنج تا کامنت📱📨
ا.ت ویو: بعد از اینکه مطمئن شدم جیمین کاملا ازم دور شده و رفته از سوجین خدافظی کردم و رفتم تا غذا بگیرم.
........ ................. ....................... ................... ......
وقتی رسیدم به رستوران با چیزی که دیدم خشکم زد. اون............. اون......... اون پسره اسمش چی بود؟ آها جیمین، آره خودشه ........ .
سعی کردم موهامو بریزم روی صورتم و وانمود کنم که ندیدمش پس با همون حالت که موهامو روی صورتم پخش کرده بود به سمت جلو میرفتم که....
جیمین:ا.ت؟ (با صدای تقریبا بلندی که ا.ت بشنوه)
ا.ت:(وای به گا رفتم فهمید منم، با صداش سرمو برگردوندم سمتش که بیشتر بهم شک نکنه)
جیمین:ا.ت تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه قرار نبود خونه بمونی؟
ا.ت:م...... من...... خب راستش..... آهان. مامانم فرستاد که غذا بگیرم.
جیمین: مشکوک نشد بهت؟ (فهمیدم داره دروغ میگه)
ا.ت:نه.
جیمین:آها.
در همین حین
ادمین ویو:
خب دیگه تقریبا جیمین بیخیال ا.ت شده بود که......
هیونجین:سلام ا.ت
ا.ت:(با چیزی که دیدم واقعا این سری دیگه پشمام بود، توی این هاگیر واگیر سر و کله ی هیونجین اکسم پیدا شد، عالیه دیگه بهتر از این نمیشه)
ا.ت:عه هیونجین تویی؟
هیونجین:اوهوم..... (ا.تو بغل کرد) دلم برات تنگ شده بود.
جیمین:اهم اهم(سرفه ی الکی) ا.ت معرفی نمیکنی؟ (در حالتی که سعی داشت عصبانیتشو کنترل کنه)
ا.ت:خب...... ایشون هیونجین اکسمه.
هیونجین:و شما؟ (اشاره به جیمین) .
جیمین :من دوست پسرشم.
هیونجین:واقعا؟ ا.ت فکر کردم دیگه بعد از من نمیخوای با کسی باشی.
ا.ت:نه بابا جیمین خیلی شوخ تبعه داره شوخی میکنه. مگه نه؟ (یه نگاه خاص به جیمین)
جیمین:نه کی گفته؟.......
ادامه در پارت بعد.
۱۷.۶k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.