نامخاندان جئون
نام:خاندان جئون
PART:40
که یهو صدای قفل در اومد رفتم عقب و در باز شد چی یونجی و عمه ؟
ا.ت:اینجا چه خبره چرا آوردینم اینجا؟(داد)
یونجی:بهتره داد نزنی چون ممکنه که صداتو از دست بدی(تهدید. پوزخند )
ع.ه:ساکت باش انقدر وِر وِر نکن قراره برای همیشه اینجا بمونی شایدم خیلی زود از دستت راحت بشیم (پوزخند)
ا.ت:خفه شین بزارین برم(داد)
یونجی:تا دو روز بدون آب و غذا سَر میکنی تا یاد بگیری داد نزنی و درست صحبت کنی (عصبی)
ع.ه:بریم دختر قشنگم
یونجی:بریم
از اتاق رفتن بیرون منم رفتم یک گوشه از اتاق نشستم خدایا آخه من چیکار کردم؟ من . من میخواستم که خبر بارداریم رو به مامان و بابا و عمو زن عمو و بابا بزرگ و مهم تر از همه به جونگ کوک بدم آخه چرا یهو اینطوری شد؟ خدایا چرا؟
دو روز بعد:
(بریم ببینیم توی خونه چه خبره )
دوروزه که از گمشدن ا.ت میگذره قرار نبود ا.ت خونه رو ترک کنه و همه مطمئن بودن که ا.ت سابقه نداره که بدون خبر دادن جایی بره همه دور هم نشسته بودن
م.ت:من دخترمو میشناسم اون هرگز بدون خبر دادن جایی نمیره(گریه)
ب.ت:یون سوک عزیزم گریه نکن ا.ت هرجا باشه بر میگرده(بغض)
م.ت:اگه بر نگرده چی؟(گریه)
م.ک:یون سوک انقدر گریه نکن خواهش میکنم
PART:40
که یهو صدای قفل در اومد رفتم عقب و در باز شد چی یونجی و عمه ؟
ا.ت:اینجا چه خبره چرا آوردینم اینجا؟(داد)
یونجی:بهتره داد نزنی چون ممکنه که صداتو از دست بدی(تهدید. پوزخند )
ع.ه:ساکت باش انقدر وِر وِر نکن قراره برای همیشه اینجا بمونی شایدم خیلی زود از دستت راحت بشیم (پوزخند)
ا.ت:خفه شین بزارین برم(داد)
یونجی:تا دو روز بدون آب و غذا سَر میکنی تا یاد بگیری داد نزنی و درست صحبت کنی (عصبی)
ع.ه:بریم دختر قشنگم
یونجی:بریم
از اتاق رفتن بیرون منم رفتم یک گوشه از اتاق نشستم خدایا آخه من چیکار کردم؟ من . من میخواستم که خبر بارداریم رو به مامان و بابا و عمو زن عمو و بابا بزرگ و مهم تر از همه به جونگ کوک بدم آخه چرا یهو اینطوری شد؟ خدایا چرا؟
دو روز بعد:
(بریم ببینیم توی خونه چه خبره )
دوروزه که از گمشدن ا.ت میگذره قرار نبود ا.ت خونه رو ترک کنه و همه مطمئن بودن که ا.ت سابقه نداره که بدون خبر دادن جایی بره همه دور هم نشسته بودن
م.ت:من دخترمو میشناسم اون هرگز بدون خبر دادن جایی نمیره(گریه)
ب.ت:یون سوک عزیزم گریه نکن ا.ت هرجا باشه بر میگرده(بغض)
م.ت:اگه بر نگرده چی؟(گریه)
م.ک:یون سوک انقدر گریه نکن خواهش میکنم
- ۵.۸k
- ۲۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط