نامخاندان جئون

نام:خاندان جئون

PART:38

عاقد حرفاش رو زد ماهم گفتیم بله بعد هم بابا مامان هامون و بابا بزرگ اومدن و بغلمون کردم

...............

عروسی تموم شد و مهمونا هم رفتن ماهم رفتیم تو اتاقمون

ا.ت:آخیش تموم شد

جونگ کوک داشت میومد سمتم و ...

صبح:

با دل درد از خواب بیدارشدم خدا لعنتت کنه جونگ کوک رو تخت نشستم و بالشت برداشتم و زدم تو صورتش

جونگ کوک:هی چیکار میکنی ؟ چرا میزنی؟(خواب آلود)

ا.ت:حقته (عصبی)

جونگ کوک:بزار بخوابم

پشت کرد بهم و خوابید منم پاشدم و لباسمو پوشیدم و رفتم پایین همه نشسته بودن و داشتن صبحونه می خوردن منم رفتم نشستم

ا.ت:صبح همه گی بخیر (لبخند)

همه:صبح تو هم بخیر(لبخند)

م.ک:آ.ت چرا جونگ کوک نیومده؟

ا.ت:خوابه خیلی خسته بود

م.ت:بهتر که گذاشتی بخوابه

م.ک:من که هنوز به فکر بچه آیندشونم خدا کنه دیر یا زود بچه دار بشن خیلی ذوق دارم

م.ت:منم همینطور

ب.ک:بلاخره بچه هم میارن

ب.ت: اون که صد در صد

ب.گ:بایدم بیارن

م.ت:آ.ت دوست داری بچت دختر باشه یا پسر؟

ا.ت:هرچی با......

جونگ کوک:چه دختر باشه چه پسر فرقی نداره فقط سالم باشه

ا.ت:چرا بیدار شدی؟برو بخواب خسته ای

جونگ کوک:
دیدگاه ها (۴)

نام:خاندان جئون PART:39جونگ کوک:نه خسته نیستم خوابم نمیبورد ...

نام:خاندان جئون PART:40که یهو صدای قفل در اومد رفتم عقب و در...

نام:خاندان جئون PART:37ب.ت:چقدر خوشگل شدی(لبخند)ا.ت:ممنون با...

نام:خاندان جئون PART:36م.ت به موقع اومدین شام حاظره ا.ت:خیلی...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط