🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه پارت۹۱ از این به بعد زندگی من همی
🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۹۱ #از این به بعد زندگی من همینطوری پیش میره....
-نخیر اشتباه نکن عزیزم .من تورو عوض نکنم عرفان جهانبخش نیستم حالا میبینی ...فردا بازم میام فعلا خدانگهدار..
چیزی نگفت فقط نگام کرد ..از اتاق بیرون امدمو رفتم پایین..بادیدن من از جاشون بلند شدن..مامان سروش باگریه گفت :
-بعد از دوماه سکوت بالاخره صدای قشنگشو شنیدم..چیشد پسرم چیزی بهت گفت؟؟
-نه ولی شمانگران نباشین ..یکم باید بهش حق داد.اون عشقشو زن زندگیشو از دست داده..زمان میبره تا فراموش کنه ..اون الان ذهنش پراز خاطرات همسرشه...ولی قول میدم ..سروش بشه همون سروش قبل که نمیدونم بداخلاق بوده یاخوش اخلاق..
خواهرش خندیدوگفت:
-سروش یه پسر شروشیطون بود.
-واقعا پس کار من راحت تر میشه...چون آدمای شوخ زودتر میتونن فراموش کنن ..البته فراموش که نه درداشونو میزارن تو گاو صندوق مغزشون وبه وقتش بهشون فکر میکنن ولی آدمای سخت وبداخلاق نه بارفتارشون به همه ثابت میکنن که چقدر غم دیده وسختی کشیده انو راحت نمیشه تورفتارشون تعغیری ایجاد کرد شاید تاآخر عمر همینطوربمونن...
شماره ای رویارو گرفتم..برنداشت...بازم شمارشو گرفتم...بالاخره برداشت.
-چی میخوای؟؟
-چراقهر کردی...مگه قرار نشد...نذاشت حرفمو بزنم..
- دیگه به من زنگ نزن..
-باشه خدانگهدار ..گوشی رو قطع کردمو روی میز گذاشتم وبه بیرون از کافه خیره شدم..
-به به ببین کی اینجاست...
باخنده سمت کیانوش چرخیدم..
-تو اینجا چیکار میکنی نکبت؟؟
-کار میکنم بیشعور..
-اینجاکار میکنی؟؟
-بله ..راستشو بخوای صاحب اینجام ...چهار روزی میشه مدیریش شدم قبلا دست بابام بود..
-خیلی هم عالی..من اولین باره میام اینجا پس پول نمیدم..
-تو بیخود میکنی..مگه شهر هرته..
-ببندش کیانوش گفته باشم پول نمیدم تو خودت حساب میکنی..
-إإإچه پرویه این ..
-همین که شنیدی
-مال باباته فکرکنم..
-خیلی خب بابا خسیس نخواستیم...سکته میکنه حالا..
کیانوش خندید وگفت:
-فدایی داری بخدا..شوخی کردم بابا اینجا همش مطعلق به تو..
-جدی..پس بگو یکی دیگه ازاین قهوه ها بیارن..
-باشه....الان میگم بیارن.
-رفیق پایه کیانوش بود دلش پاک بود عین آیینه ..بایه قهویی دیگه برگشت..
-بفرما اینم قهوه..
-دمت گرم داداش ..
-نوش جون..
قهومو خوردم وکمی باکیانوش حرف زدیم از جام بلند شدم..
-خب دیگه من برم کیف پولمو از جیبم بیرون آوردم..دوتا قهوه ای من چقدر میشه..البته پول یکی رو میدم چون اون یکی مهمون بودم..
-عرفان خجالت بکش..این چه حرفیه داداش ..اصلا حرفشم نزن ..
-قربونت داداش از تو به من خیلی رسیده ...چقدر میشه؟؟
-قربان تو....تومان
-بفرما...دمتم گرم..سری بعدامیروهم میارم ..
-خوشحالم میکنی..
نویسنده :S..m..a..E
-نخیر اشتباه نکن عزیزم .من تورو عوض نکنم عرفان جهانبخش نیستم حالا میبینی ...فردا بازم میام فعلا خدانگهدار..
چیزی نگفت فقط نگام کرد ..از اتاق بیرون امدمو رفتم پایین..بادیدن من از جاشون بلند شدن..مامان سروش باگریه گفت :
-بعد از دوماه سکوت بالاخره صدای قشنگشو شنیدم..چیشد پسرم چیزی بهت گفت؟؟
-نه ولی شمانگران نباشین ..یکم باید بهش حق داد.اون عشقشو زن زندگیشو از دست داده..زمان میبره تا فراموش کنه ..اون الان ذهنش پراز خاطرات همسرشه...ولی قول میدم ..سروش بشه همون سروش قبل که نمیدونم بداخلاق بوده یاخوش اخلاق..
خواهرش خندیدوگفت:
-سروش یه پسر شروشیطون بود.
-واقعا پس کار من راحت تر میشه...چون آدمای شوخ زودتر میتونن فراموش کنن ..البته فراموش که نه درداشونو میزارن تو گاو صندوق مغزشون وبه وقتش بهشون فکر میکنن ولی آدمای سخت وبداخلاق نه بارفتارشون به همه ثابت میکنن که چقدر غم دیده وسختی کشیده انو راحت نمیشه تورفتارشون تعغیری ایجاد کرد شاید تاآخر عمر همینطوربمونن...
شماره ای رویارو گرفتم..برنداشت...بازم شمارشو گرفتم...بالاخره برداشت.
-چی میخوای؟؟
-چراقهر کردی...مگه قرار نشد...نذاشت حرفمو بزنم..
- دیگه به من زنگ نزن..
-باشه خدانگهدار ..گوشی رو قطع کردمو روی میز گذاشتم وبه بیرون از کافه خیره شدم..
-به به ببین کی اینجاست...
باخنده سمت کیانوش چرخیدم..
-تو اینجا چیکار میکنی نکبت؟؟
-کار میکنم بیشعور..
-اینجاکار میکنی؟؟
-بله ..راستشو بخوای صاحب اینجام ...چهار روزی میشه مدیریش شدم قبلا دست بابام بود..
-خیلی هم عالی..من اولین باره میام اینجا پس پول نمیدم..
-تو بیخود میکنی..مگه شهر هرته..
-ببندش کیانوش گفته باشم پول نمیدم تو خودت حساب میکنی..
-إإإچه پرویه این ..
-همین که شنیدی
-مال باباته فکرکنم..
-خیلی خب بابا خسیس نخواستیم...سکته میکنه حالا..
کیانوش خندید وگفت:
-فدایی داری بخدا..شوخی کردم بابا اینجا همش مطعلق به تو..
-جدی..پس بگو یکی دیگه ازاین قهوه ها بیارن..
-باشه....الان میگم بیارن.
-رفیق پایه کیانوش بود دلش پاک بود عین آیینه ..بایه قهویی دیگه برگشت..
-بفرما اینم قهوه..
-دمت گرم داداش ..
-نوش جون..
قهومو خوردم وکمی باکیانوش حرف زدیم از جام بلند شدم..
-خب دیگه من برم کیف پولمو از جیبم بیرون آوردم..دوتا قهوه ای من چقدر میشه..البته پول یکی رو میدم چون اون یکی مهمون بودم..
-عرفان خجالت بکش..این چه حرفیه داداش ..اصلا حرفشم نزن ..
-قربونت داداش از تو به من خیلی رسیده ...چقدر میشه؟؟
-قربان تو....تومان
-بفرما...دمتم گرم..سری بعدامیروهم میارم ..
-خوشحالم میکنی..
نویسنده :S..m..a..E
۹۲.۵k
۰۵ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.