Pt 19
Pt 19
گیر افتادم
ا/ت:سوک هون پیشش اصلحه داره اروم باش
(تق)
سوک هون:هاا
ا/ت:...
تهیونگ تیرو به خودش زد
افتاد روی زمین ازش خون داره میریزه کف زمین پر خون شده
سوک هون:چ. چیکار کردی
ا/ت::س. سوک هون ا. اون مرده؟
سوک هون :ب. بیا ب پلیس زنگ بزنیم ا/ت
ا/ت:وایستا گ. گوشیمو بیارم
گوشیمو گرفتم و می خواستم زنگ بزنم اما نمیدونم چرا قلبم بهم میگه که نکنم دودلم
سوک هون:چیکار میکنی ا/ت زنگ بزن دیگه الان قاتلی ک دنبالته رو میتونی ب پلیس بدی!
درحال زنگ زدن
&:الو بفرماین میتونم کمکتون کنم؟
ا/ت:خواهش میکنم اینجا یه نفر درحال مردنه خیلی هم وخیمه اون الان تیر خورده
سوک هون:ا/ت!
&:ارامش خودتونو حفظ کنید و ادرستونو بگید ما سریعن براتون کمک میفرستیم
ا/ت:....
چند دقیقه بعد آمبولانس خودشو رسوند
&:باید یه نفر با ایشون باشه شما زنش هستید؟ میتونید بیاید
ا/ت:چ. چی زنش؟
سوک هون:هی این زنش نیست!
&:خواهش میکنم هرکسی هستید زودتر سوارشید
سوک هون:ا/ت بیا بریم خونه همینقدر ک خوبی کردی بسه
ا/ت:من باهاشون میرم
سوک هوو:چی؟؟؟ با اون قاتل میری؟؟ عقلتو از دست دادی؟
ا/ت:الان ن بعدن بهت توضیح میدم
سوار شدم
سوک هون:ا/ت همین الان بیا پایین
و ماشین با تمام سرعتش حرکت کرد
ا/ت:پرستار حالش خوب میشه؟ مگه نه؟
پرستار:خانم اروم باشید
رسیدیم بیمارستان
تهیونگ رو با سرعت بردن اتاق عمل
ا/ت:دکتر دکتر حالش خوب میشه؟؟
دکتر:خانم برید کنار بطفا برید بیرون
منو بیرون کردن و منتظر تهیونگ بودم
چهار ساعت اون تو بودن ک بلخره دکتر اومد بیرون
ا/ت: دکتر چیشده حالش خوبه؟؟
دکتر:نگران نباشید الان بهتره عمل با موفقیت انجام شد
ا/ت:اه خیلی خوشحال شد...
م. منون دکتر
دکتر:میتونید موقعی کع به هوش اومد ببینینش
ا/ت:باشه ممنونم
چند دقیقه وایستادم
و به هوش اومد پرستار اومد بیرون و میخواست این مسئله رو ب دکتر بگه
ا/ت:پرستار پرستار میتونم باهاش حرف بزنم؟
پرستار:البته اون الان به هوش اومده
رفتم داخل تا باهاش حرف بزنم
تهیونگ:ا. ا/ت
ا/ت:اینجا نیومدم ک دلدارید بدم فقط اومدم بگم که ممنونم منو نجات دادی
تهیونگ :منم باید ازت تشکر کنم؟
ا/ت:نه نیازی نیست تو منو نجات دادی منم تورو پس دیگه بی حسابیم من میرم
داشتم میرفتم ک دستمو گرفت
تهیونگ:ممنون ممنونم ک نجاتم دادی ممنونم ک منو ب حال خودم تزاشتی وگرنه میمردم
ا/ت:گفتم ک نایز نیست تشکر کن...
(بغل کردن)
تهیونگ:من خیلی خوشحالم ک تو منو بخشیدی
ا/ت:من تو نبخشیدم
...
سوک هون اومد داخل
سوک هون :ا/ت پول بیمارستان...
منو تو بغل تهیونگ دید و انگاری ناراحت شد
چشمم ب سوک هون خورد از بغلش جدا شدم
ا/ت:س. سوک هون ببین اون منو بغل کرد
تهیونگ:راست میگه من بغلش کردم
ا/ت:ساکت (نگاهی اعصبانی)
سوک هون:م. من میرم ت. توهم بیا ا. ا/ت
چطور؟
هی حمایتم کن!
گیر افتادم
ا/ت:سوک هون پیشش اصلحه داره اروم باش
(تق)
سوک هون:هاا
ا/ت:...
تهیونگ تیرو به خودش زد
افتاد روی زمین ازش خون داره میریزه کف زمین پر خون شده
سوک هون:چ. چیکار کردی
ا/ت::س. سوک هون ا. اون مرده؟
سوک هون :ب. بیا ب پلیس زنگ بزنیم ا/ت
ا/ت:وایستا گ. گوشیمو بیارم
گوشیمو گرفتم و می خواستم زنگ بزنم اما نمیدونم چرا قلبم بهم میگه که نکنم دودلم
سوک هون:چیکار میکنی ا/ت زنگ بزن دیگه الان قاتلی ک دنبالته رو میتونی ب پلیس بدی!
درحال زنگ زدن
&:الو بفرماین میتونم کمکتون کنم؟
ا/ت:خواهش میکنم اینجا یه نفر درحال مردنه خیلی هم وخیمه اون الان تیر خورده
سوک هون:ا/ت!
&:ارامش خودتونو حفظ کنید و ادرستونو بگید ما سریعن براتون کمک میفرستیم
ا/ت:....
چند دقیقه بعد آمبولانس خودشو رسوند
&:باید یه نفر با ایشون باشه شما زنش هستید؟ میتونید بیاید
ا/ت:چ. چی زنش؟
سوک هون:هی این زنش نیست!
&:خواهش میکنم هرکسی هستید زودتر سوارشید
سوک هون:ا/ت بیا بریم خونه همینقدر ک خوبی کردی بسه
ا/ت:من باهاشون میرم
سوک هوو:چی؟؟؟ با اون قاتل میری؟؟ عقلتو از دست دادی؟
ا/ت:الان ن بعدن بهت توضیح میدم
سوار شدم
سوک هون:ا/ت همین الان بیا پایین
و ماشین با تمام سرعتش حرکت کرد
ا/ت:پرستار حالش خوب میشه؟ مگه نه؟
پرستار:خانم اروم باشید
رسیدیم بیمارستان
تهیونگ رو با سرعت بردن اتاق عمل
ا/ت:دکتر دکتر حالش خوب میشه؟؟
دکتر:خانم برید کنار بطفا برید بیرون
منو بیرون کردن و منتظر تهیونگ بودم
چهار ساعت اون تو بودن ک بلخره دکتر اومد بیرون
ا/ت: دکتر چیشده حالش خوبه؟؟
دکتر:نگران نباشید الان بهتره عمل با موفقیت انجام شد
ا/ت:اه خیلی خوشحال شد...
م. منون دکتر
دکتر:میتونید موقعی کع به هوش اومد ببینینش
ا/ت:باشه ممنونم
چند دقیقه وایستادم
و به هوش اومد پرستار اومد بیرون و میخواست این مسئله رو ب دکتر بگه
ا/ت:پرستار پرستار میتونم باهاش حرف بزنم؟
پرستار:البته اون الان به هوش اومده
رفتم داخل تا باهاش حرف بزنم
تهیونگ:ا. ا/ت
ا/ت:اینجا نیومدم ک دلدارید بدم فقط اومدم بگم که ممنونم منو نجات دادی
تهیونگ :منم باید ازت تشکر کنم؟
ا/ت:نه نیازی نیست تو منو نجات دادی منم تورو پس دیگه بی حسابیم من میرم
داشتم میرفتم ک دستمو گرفت
تهیونگ:ممنون ممنونم ک نجاتم دادی ممنونم ک منو ب حال خودم تزاشتی وگرنه میمردم
ا/ت:گفتم ک نایز نیست تشکر کن...
(بغل کردن)
تهیونگ:من خیلی خوشحالم ک تو منو بخشیدی
ا/ت:من تو نبخشیدم
...
سوک هون اومد داخل
سوک هون :ا/ت پول بیمارستان...
منو تو بغل تهیونگ دید و انگاری ناراحت شد
چشمم ب سوک هون خورد از بغلش جدا شدم
ا/ت:س. سوک هون ببین اون منو بغل کرد
تهیونگ:راست میگه من بغلش کردم
ا/ت:ساکت (نگاهی اعصبانی)
سوک هون:م. من میرم ت. توهم بیا ا. ا/ت
چطور؟
هی حمایتم کن!
۲۲.۲k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.