اهوی من
اهوی من
پارت ۸۸
اراد:ولی اون بچه مال پارسا بود انا خیلی افسرده شد مردم اونو به چشم یک دختر بد میدیدن جوری ک برای دختر هاشون ک ازدواج میکردن تعریف میکردن ک اگه شما خیانت کنید مثل انا میشید
اهو:طفلک مامانم پس
اراد:اره وقتی تو به دنیا امدی اینجور ک شنیدم فقط تونست ۵ دقیقه بیبینت بعدش هم ک مرد
بهار میاد تو اتاق
بهار:جشن مثلا شما نشسته اینجا
اراد:الان میایم
دست اهو رو گرفتن رفتن تو مجلس
(فردا)
(اهو)
دیشب خیلی خسته شده بود ولی باید پا میشدم غذا صبحانه درست میکردم با سختی از تو بغل اراد در امدم جدیدن زورش زیاد شده بود موهامو بستم رفتم یک سر تو اتاق انا زدم ک دیدم خوابیده بعد ۲ ساعت کارم تموم شد رفتم پشت پنجره ک دیدم یک خانومی با بچش پشتشون یک دود مشکی دنبالشون توجه نکردم ک صدای برخورد ماشین با یک چیزی شنیدم رفتم جای پنجره ک دیدم اون خانوم با بچش ماشین بهشون زده و روحاشون به اسمون رفت با چیزی ک دیدم ترسیدم قش کردم ....
🫀
پارت ۸۸
اراد:ولی اون بچه مال پارسا بود انا خیلی افسرده شد مردم اونو به چشم یک دختر بد میدیدن جوری ک برای دختر هاشون ک ازدواج میکردن تعریف میکردن ک اگه شما خیانت کنید مثل انا میشید
اهو:طفلک مامانم پس
اراد:اره وقتی تو به دنیا امدی اینجور ک شنیدم فقط تونست ۵ دقیقه بیبینت بعدش هم ک مرد
بهار میاد تو اتاق
بهار:جشن مثلا شما نشسته اینجا
اراد:الان میایم
دست اهو رو گرفتن رفتن تو مجلس
(فردا)
(اهو)
دیشب خیلی خسته شده بود ولی باید پا میشدم غذا صبحانه درست میکردم با سختی از تو بغل اراد در امدم جدیدن زورش زیاد شده بود موهامو بستم رفتم یک سر تو اتاق انا زدم ک دیدم خوابیده بعد ۲ ساعت کارم تموم شد رفتم پشت پنجره ک دیدم یک خانومی با بچش پشتشون یک دود مشکی دنبالشون توجه نکردم ک صدای برخورد ماشین با یک چیزی شنیدم رفتم جای پنجره ک دیدم اون خانوم با بچش ماشین بهشون زده و روحاشون به اسمون رفت با چیزی ک دیدم ترسیدم قش کردم ....
🫀
۱.۲k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.