اهوی من
اهوی من
پارت ۱۲۷
همنجور داشتم به اهو نگاه میکردم ک خورد زمین رفتم طرفش بلندش کردم نشستیم یکجا تو بغل من جمع شده بود
شایان:اهو اگه داری برای حرص اراد اینکارو میکنی لطفا نکن من دارم عاشقت میشم بعد دل کندن برام سخته
اهو:حرص اراد چی من نفهمم ک شماها چی میگین ولی تو مگه شوهرم نیستی
شایان:من نیستم شوهرت اراد شوهرته
اهو:ولی تو شوهرمی تموم
اهو شایان میبوسه
شایان: نکن اهو نکن اینکارو
شایان بلند میشه و سوار ماشین میشه
(شایان)
اون داشت منو عاشق خودش میکرد ولی اگه عاشقش میشدم چی ولی یک دفعه یک چیزی تو ذهنم جرقه زد باید زنگ میزدم به عرفان اهو کلی گذشته داشته منم ک مثل اهو بودم از ۱۳ سالگی تا ۳۰ سالگی حافظم پاک میشده شاید منو اهو جای باهم دیگ بودیم زنگ زدم به عرفان و ادرس خونشو داد رفتم خونش ک در وا کرد کل خونش پر از پول بود ک دهنم وا موند
شایان: این پول هارو از کجا اوردی
عرفان از اتاق میاد بیرون بدون لباس
(کل بدنش پر از تتو)
شایان: این چی قیافه ی برای خودت درست کردی خجالت بکش
عرفان: قمار کردم قیافم بتوچه اوف همه فضول شدن
شایان: چرا اینکارو میکنی زشت نیست برای یک ماشین زمان ک معتاده بشه قمار کنه
عرفان: اگه توهم مثل من ۴ هزارسال زنده بودی هیچ وقت این حرف رو نمزدی خسته شدم خسته میخوام بمیرم نمخوام اینقدر زیاد زندگی کنم
شایان: برو گذشته یکم از حال دور باشی
عرفان: گذشته ک نابودم میکنه
شایان: اون گذشته با اون دختره رو نمگم
عرفان:گذشته من اون دختره نمتونم نمتونم فراموشش کنم
شایان: میخوای به مامانم بگم ک از گذشتت پاکش کنه
عرفان: بگو دیگ نمخوام تو گذشتم باشه حالا اینارو ولش چیکار داشتی با من؟
شایان برای عرفان تعریف میکنه
عرفان: پشمام الان نگاه میکنم
عرفان به گذشته شایان میره ک میبینه بلهههههههههههههه.....
پارت ۱۲۷
همنجور داشتم به اهو نگاه میکردم ک خورد زمین رفتم طرفش بلندش کردم نشستیم یکجا تو بغل من جمع شده بود
شایان:اهو اگه داری برای حرص اراد اینکارو میکنی لطفا نکن من دارم عاشقت میشم بعد دل کندن برام سخته
اهو:حرص اراد چی من نفهمم ک شماها چی میگین ولی تو مگه شوهرم نیستی
شایان:من نیستم شوهرت اراد شوهرته
اهو:ولی تو شوهرمی تموم
اهو شایان میبوسه
شایان: نکن اهو نکن اینکارو
شایان بلند میشه و سوار ماشین میشه
(شایان)
اون داشت منو عاشق خودش میکرد ولی اگه عاشقش میشدم چی ولی یک دفعه یک چیزی تو ذهنم جرقه زد باید زنگ میزدم به عرفان اهو کلی گذشته داشته منم ک مثل اهو بودم از ۱۳ سالگی تا ۳۰ سالگی حافظم پاک میشده شاید منو اهو جای باهم دیگ بودیم زنگ زدم به عرفان و ادرس خونشو داد رفتم خونش ک در وا کرد کل خونش پر از پول بود ک دهنم وا موند
شایان: این پول هارو از کجا اوردی
عرفان از اتاق میاد بیرون بدون لباس
(کل بدنش پر از تتو)
شایان: این چی قیافه ی برای خودت درست کردی خجالت بکش
عرفان: قمار کردم قیافم بتوچه اوف همه فضول شدن
شایان: چرا اینکارو میکنی زشت نیست برای یک ماشین زمان ک معتاده بشه قمار کنه
عرفان: اگه توهم مثل من ۴ هزارسال زنده بودی هیچ وقت این حرف رو نمزدی خسته شدم خسته میخوام بمیرم نمخوام اینقدر زیاد زندگی کنم
شایان: برو گذشته یکم از حال دور باشی
عرفان: گذشته ک نابودم میکنه
شایان: اون گذشته با اون دختره رو نمگم
عرفان:گذشته من اون دختره نمتونم نمتونم فراموشش کنم
شایان: میخوای به مامانم بگم ک از گذشتت پاکش کنه
عرفان: بگو دیگ نمخوام تو گذشتم باشه حالا اینارو ولش چیکار داشتی با من؟
شایان برای عرفان تعریف میکنه
عرفان: پشمام الان نگاه میکنم
عرفان به گذشته شایان میره ک میبینه بلهههههههههههههه.....
۵.۳k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.