پارت اخر راز زندگی

پارت۲۲ اخر ( راز زندگی)

میتسو: تهیونگ آروم‌ باش خطرناکه تهیونگ گوش کن
تهیونگ: ...
م \ تهیونگ: پسرم آروم میدونم پدرت آدم هرزه ایه ولی تو آروم باش همین الانشم داره به رفقاش میگه منو بیارن اونجا
تهیونگ: مادر من دوست دارم خوشم نمیاد وقتی بام اینجوری حرف میزنه من چیکار کردم... یونی بدبخت اونجا داره کنیزی اونو میکنه
میتسو: تهیونگ منو ببخش انقدر پافشاری کردم بیایم اینجا ببخشد
میخواستم بعد از ازدواجم بیام پیش مادر شوهرم و پدر شوهرم و وقت بگذرونیم ببخشید نمیدونستم اینجوری میشه
تهیونگ: اشکال نداره قلب من ... منو ببخش که نتونستم خوشحالت کنم

م \ تهیونگ: دخترم اشکال نداره
میتسو: ته لطفا آروم برو
تهیونگ: باشه
....
....
....
۳ ماه بعد
در حال غذاخوردن
تهیونک: مادر بخور صبحونه نخوردی حداقل اینو بخور
م \ تهیونگ: باشه پسرم..... راستی دیگه خبری از اون مرده پیدا نشد
میتسو: اره مادر جان
تهیونگ: اره

در همون لحظه میتسو حالش بد شد و سرش درد میکرد
تهیونگ: میتسو عشقم چیشد چیشد!!!
م \ تهیونگ: وای دخترم خوبی
میتسو: حالم بده تهیونگ لطفا ببرم بیمارستان دارم میمیرم

ویو داخل ماشین

تهیونگ: عزیزم تحمل من تا برسیم مادرم نیومده
میتسو: اشکال نداره

ویو بیمارستان
دکتر رفت و میتسو رو ماینه کرد و اومد
تهیونگ: چیشد دکتر حالش خوبه
دکتر: تبریک میگم شما صاحب یه فرزند شدید اومیدوارم سالم باشه

تهیونگ تو شک بود چی یعنی من بابا شدم درحلی که تهیونگ به رویاهاش رسید اشکی ریخت و به سمت اتاق میتسو رفت میتسو هم داشت گریه میکرد و تهیونگ گفت: بچه دارشدیم میتسو به رویا هامون رسیدیم دیگه نه نیزارم جایی بری نه کاری کنی و فقط استراحت کنی
مبتسو: اینطوریا که نمیشه
تهیونگ: چرا واسه من میشه نمیتونم تا ۹ ماه دیگه منتظر بمونم
میتسو: جوگیر ... راستی زنگ مادر زدی؟
تهیونگ : نه میخوام شیرینی و دسته گل بخریم و بریم اونجا سوپرایزش کنیم
میتسو: باشه

رفتن و رسیدن خونه وارد شدن و مادر تهیونگ تو شک بود و پرسید: چه خبره هان
تهیونگ: مادر از این به بعد مامان بزرگشدین صاحب نوه شدی
م \ تهیونگ: چ..چیییی هاااا واقعا میتسو؟
مبتسو: اره مادر جون
م \ تهیونگ: وایییییی خدایا سالم باشه این بهترین خبره که تا به امروز شنیدم

مادر تهبونگ میتسو بغل کرد

تهیونگ: مامان من چی منم بابا شدم منم‌بغل کن

م \ تهیونگ: پسر حسود من تبریک میگم
..
...
۶ سال بعد

آچا : مامان میگما‌ بابا کی میاد
میتسو: دخترم الان میاد
آچا: مامان راستی من چند سالمه
میتسو: گوگولیه من ۵ سالته
تق تق تق
آچا: بابایییییییی
تهیونگ: بیا بغلم
آچا : بابا‌ راستی تو نبودی مامان راز های زندگیشو بهم گفت
تهبونگ: راز زندگی من تو و مامانته
میتسو: یه چیزی یادت نرفته کیم
تهیونگ: بیا بغلم
پایاننننننننننننن🥺
دیدگاه ها (۱)

نظراتون راجب ( راز زندگی بگین) و حمایت یادتون نره بایییی 😘🥰

سلام بچه ها فیک جدید جیمین به نام ( عشق در نگاه اول)😍 داریم ...

پارت ۲1 (راز زندگی)😍تهیونگ: دوست دارم گوگولیه من میتسو: منم ...

پارت 20 ( راز زندگی)😍میتسو: نه نمی......تهیونگ نزاشت حرف میت...

حس های ممنوعه ۳

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

قاصدک کپچولوی من💔🥀پارت۴(فلش بک به یک ساعت بعد) دکتر. اقای کی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط