کمانه می کند به دل طلوع ناگهان تو
کَمانه می کُنَد به دل ، طلوع ِ ناگهان ِ تو
و شب شکسته می شود در عمق ِ آسمان ِ تو
همین که می نوازی ام ، به مهرخند ِ کوچکی
شکفته می شود گُلی به جان من ، به جان ِ تو !
با ما که زمانه ؛ ذره ای یار نشد
مثل دل ما دلی گرفتار نشد
آن لحظه ی با شکوه باهم بودن
افسوس که هیچ وقت تکرار نشد
و شب شکسته می شود در عمق ِ آسمان ِ تو
همین که می نوازی ام ، به مهرخند ِ کوچکی
شکفته می شود گُلی به جان من ، به جان ِ تو !
با ما که زمانه ؛ ذره ای یار نشد
مثل دل ما دلی گرفتار نشد
آن لحظه ی با شکوه باهم بودن
افسوس که هیچ وقت تکرار نشد
- ۶.۵k
- ۲۶ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط