𝐩𝐚𝐫𝐭 ³
𝐩𝐚𝐫𝐭 ³
.
+اصلا ازش خوشم نمیاد همش خودشو میمیچسبونه به چانگ هی . چانگ هی هم انگار بدش نمیادااا😒
خیلی داشتم از این ماجرا حرص میخوردم که خاله صدام زد برم شامو باهم بکشیم و وسایل و بچینیم.
همه سر میز نشستن که لونا رفت پیش چانگ هی نشست
○ اوپا(با لحن لوس) نمیدونی وقتی آمریکا بودم چقد بهت فک میکردم🥺راستی کارای شرکت چطور پیش میره؟
+ اههههه چه لوووووس🤢شروع کردن با چانگ هی درمورد کارای شرکت و اینا حرف زدن . منم آرامش خودم و حفظ کردم و جوری نشون دادم که انگار اصن برام مهم نیست . بعد از شام همه رو کاناپه نشسته بودیم و گفتم : دوست دارین ی فیلم بزارم ببینیم؟
همه گفتن آره . پرسیدم چه ژانری دوست دارین؟که لونا سریع گفت ترسناک
حالا همه با ترسناک موافقین؟
همه: آره .
+ اوکی . فیلم و گذاشتم و دیدم لونا سریع رفت پیش چانگ هی نشست . تا رسید به لحظه ی ترسناک فیلم لونا خودشو پرت کرد تو بغل چانگ هی و شروع کرد به گریه کردن . واقعا این دختر رو مخهههه . همه خوابشون برده بود جز ما . منم چون اعصابم خورد شده بود رفتم سمت یخچال و دوتا بطری سوجو برداشتم و رفتم تو اتاقم و رو زمین نشستم و به تختم تکیه دادم و شروع کردم به نوشیدن .
☆ مین جو بطری های سوجو رو برداشت و رفت تو اتاقش، نمیدونم چرا اینقدعصبی بود !!! (اسکلی دیگه😒)لونا هم خوابش برده بود . تصمیم گرفتم برم ببینم چش شده .
کاملا مست شده بود و بازم مینوشید. بطری رو از دستش گرفتم و براید استایل بغلش کردمو بردم گذاشتم تو تختش . که یهو دستم و گرفت و با مستی گفت پیشش بمونم . منم چون دیدم ناراحت به نظر میرسه کنارش خوابیدم . مثل بعضی وقتا که پیش هم میخوابیدیم عادت داشت بغلم کنه(فقط ی بغل ساده اس دوستان) ولی نمیدونم چرا اینبار این کارو نکرد. حدس زدم خیلی ناراحت باشه . واسه همین خودم بغلش کردمو چشام سنگین شد و منم خوابیدم .
+ صبح که بیدار شدم سرم خیلی درد میکرد . دیدم چانگ هی کنارم خوابیده . اینقد ناز خوابیده بود که دلم نمیخواست بیدارش کنم . تا از اتاق خواستم بیام بیرون اونم بیدار شد و بلافاصله پرسید:
☆ خوبی؟
+ اوهوم، فقط کمی سرم درد میکنه. میرم سوپ خماری بخورم . توهم دستو و صورتت و که شستی بیا...
#رمان#عاشقانه#رازآلود
.
+اصلا ازش خوشم نمیاد همش خودشو میمیچسبونه به چانگ هی . چانگ هی هم انگار بدش نمیادااا😒
خیلی داشتم از این ماجرا حرص میخوردم که خاله صدام زد برم شامو باهم بکشیم و وسایل و بچینیم.
همه سر میز نشستن که لونا رفت پیش چانگ هی نشست
○ اوپا(با لحن لوس) نمیدونی وقتی آمریکا بودم چقد بهت فک میکردم🥺راستی کارای شرکت چطور پیش میره؟
+ اههههه چه لوووووس🤢شروع کردن با چانگ هی درمورد کارای شرکت و اینا حرف زدن . منم آرامش خودم و حفظ کردم و جوری نشون دادم که انگار اصن برام مهم نیست . بعد از شام همه رو کاناپه نشسته بودیم و گفتم : دوست دارین ی فیلم بزارم ببینیم؟
همه گفتن آره . پرسیدم چه ژانری دوست دارین؟که لونا سریع گفت ترسناک
حالا همه با ترسناک موافقین؟
همه: آره .
+ اوکی . فیلم و گذاشتم و دیدم لونا سریع رفت پیش چانگ هی نشست . تا رسید به لحظه ی ترسناک فیلم لونا خودشو پرت کرد تو بغل چانگ هی و شروع کرد به گریه کردن . واقعا این دختر رو مخهههه . همه خوابشون برده بود جز ما . منم چون اعصابم خورد شده بود رفتم سمت یخچال و دوتا بطری سوجو برداشتم و رفتم تو اتاقم و رو زمین نشستم و به تختم تکیه دادم و شروع کردم به نوشیدن .
☆ مین جو بطری های سوجو رو برداشت و رفت تو اتاقش، نمیدونم چرا اینقدعصبی بود !!! (اسکلی دیگه😒)لونا هم خوابش برده بود . تصمیم گرفتم برم ببینم چش شده .
کاملا مست شده بود و بازم مینوشید. بطری رو از دستش گرفتم و براید استایل بغلش کردمو بردم گذاشتم تو تختش . که یهو دستم و گرفت و با مستی گفت پیشش بمونم . منم چون دیدم ناراحت به نظر میرسه کنارش خوابیدم . مثل بعضی وقتا که پیش هم میخوابیدیم عادت داشت بغلم کنه(فقط ی بغل ساده اس دوستان) ولی نمیدونم چرا اینبار این کارو نکرد. حدس زدم خیلی ناراحت باشه . واسه همین خودم بغلش کردمو چشام سنگین شد و منم خوابیدم .
+ صبح که بیدار شدم سرم خیلی درد میکرد . دیدم چانگ هی کنارم خوابیده . اینقد ناز خوابیده بود که دلم نمیخواست بیدارش کنم . تا از اتاق خواستم بیام بیرون اونم بیدار شد و بلافاصله پرسید:
☆ خوبی؟
+ اوهوم، فقط کمی سرم درد میکنه. میرم سوپ خماری بخورم . توهم دستو و صورتت و که شستی بیا...
#رمان#عاشقانه#رازآلود
۸.۷k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.