part
part:⁶
یونا" کارم تموم شد داشتم وسایلمو جمع میکردم که تهیونگ اومد داخل
تهیونگ: خسته نباشی
یونا: توام همینطور ممنون
تهیونگ: یه چیزی بهت بگم قبول میکنی
یونا: بستگی داره
تهیونگ: بیا تو عمارت ما زندگی کن
یونا: چی؟
تهیونگ: بیا
یونا: اممم خب من که تنهام باشه (از خدا خواسته)
تهیونگ: واقعا
یونا: آره
تهیونگ: خیلی خب پس وسایلتو جمع کن بریم
یونا: الان که نه
تهیونگ: پس کی
یونا: فردا
تهیونگ: باشه
یونا: قبلش بهت خبر میدم که میام
تهیونگ: نه خودم میام دنبالت
یونا: باشه پی من برم دیگه
تهیونگ: باشه
یونا: بای
تهیونگ: بای
یونا" رفتم سمت ماشینم سوار شدم و حرکت کردم بعد چند مین رسیدم خونه خیلی خسته بودم لباسامو عوض کردم و رفتم تو تختم که می چا دو باره بهم زنگ زد اصن حوصله نداشتم جوابشو بدم قطع ش کردم و خوابیدم
(صبح)
یونا " صبح پاشدم یه دوش ۱۰ میلی گرفتم یه استایل خفن زدم وسایلمو برداشتم که صدای زنگ در اومد رفتم در باز کنم
ادامه دارد...
یونا" کارم تموم شد داشتم وسایلمو جمع میکردم که تهیونگ اومد داخل
تهیونگ: خسته نباشی
یونا: توام همینطور ممنون
تهیونگ: یه چیزی بهت بگم قبول میکنی
یونا: بستگی داره
تهیونگ: بیا تو عمارت ما زندگی کن
یونا: چی؟
تهیونگ: بیا
یونا: اممم خب من که تنهام باشه (از خدا خواسته)
تهیونگ: واقعا
یونا: آره
تهیونگ: خیلی خب پس وسایلتو جمع کن بریم
یونا: الان که نه
تهیونگ: پس کی
یونا: فردا
تهیونگ: باشه
یونا: قبلش بهت خبر میدم که میام
تهیونگ: نه خودم میام دنبالت
یونا: باشه پی من برم دیگه
تهیونگ: باشه
یونا: بای
تهیونگ: بای
یونا" رفتم سمت ماشینم سوار شدم و حرکت کردم بعد چند مین رسیدم خونه خیلی خسته بودم لباسامو عوض کردم و رفتم تو تختم که می چا دو باره بهم زنگ زد اصن حوصله نداشتم جوابشو بدم قطع ش کردم و خوابیدم
(صبح)
یونا " صبح پاشدم یه دوش ۱۰ میلی گرفتم یه استایل خفن زدم وسایلمو برداشتم که صدای زنگ در اومد رفتم در باز کنم
ادامه دارد...
- ۱۰.۲k
- ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط