part
part:⁸
جنا نتونست خودشو کنترل کنه و گفت:
جنا: نه نباید این اتفاق بیوفته (داد)
لیا: جنا بشین (اروم)
تهیونگ: نکنه تو میخوای جلومو بگیری
جنا: و ولی من به تو نزدیک ترم
تهیونگ: خب باشی
جنا: تو باید منو انتخاب می کردی
تهیونگ: من هرکسی رو که دلم بخواد انتخواب میکنم
هانول: بسه دیگه شامتونو بخورین
یونا" همینجوری داشتیم شام میخوردیم
که تهیونگ دستشو گذاشت روی پام و نوازش می کرد داشتم کم کم تحریک میشدم هی دستشو میبرد بالا تر بیشتر تحریک میشدم که آخرش دستشو برداشت ...... شام که تموم شد تهیونگ دستمو گرفت و باهم رفتیم تو اتاق
تهیونگ: حرفشونو نادیده بگیر
یونا: باشه ... راستی اسم این دوتا چی بود؟
تهیونگ: لیا و جنا
یونا: آهان
(صبح)
یونا " پاشدم دیدم تهیونگ دا ره آماده میشه
یونا: کجا میری؟
تهیونگ: شرکت
یونا: صبر ک منم میام
تهیونگ: تو دیگه از این به بعد نمیخواد کار کنی
یونا: ولی من میخوام بیام لطفا
تهیونگ: باشه فقط همین امروز
یونا: مرسی
تهیونگ: من زودتر میرم خودت بیا
یونا: باشه فعلا
تهیونگ: فعلا
ادامه دارد....
[تویی که خنده هات فیکه روزت مبارک🫂🦋🖇]
جنا نتونست خودشو کنترل کنه و گفت:
جنا: نه نباید این اتفاق بیوفته (داد)
لیا: جنا بشین (اروم)
تهیونگ: نکنه تو میخوای جلومو بگیری
جنا: و ولی من به تو نزدیک ترم
تهیونگ: خب باشی
جنا: تو باید منو انتخاب می کردی
تهیونگ: من هرکسی رو که دلم بخواد انتخواب میکنم
هانول: بسه دیگه شامتونو بخورین
یونا" همینجوری داشتیم شام میخوردیم
که تهیونگ دستشو گذاشت روی پام و نوازش می کرد داشتم کم کم تحریک میشدم هی دستشو میبرد بالا تر بیشتر تحریک میشدم که آخرش دستشو برداشت ...... شام که تموم شد تهیونگ دستمو گرفت و باهم رفتیم تو اتاق
تهیونگ: حرفشونو نادیده بگیر
یونا: باشه ... راستی اسم این دوتا چی بود؟
تهیونگ: لیا و جنا
یونا: آهان
(صبح)
یونا " پاشدم دیدم تهیونگ دا ره آماده میشه
یونا: کجا میری؟
تهیونگ: شرکت
یونا: صبر ک منم میام
تهیونگ: تو دیگه از این به بعد نمیخواد کار کنی
یونا: ولی من میخوام بیام لطفا
تهیونگ: باشه فقط همین امروز
یونا: مرسی
تهیونگ: من زودتر میرم خودت بیا
یونا: باشه فعلا
تهیونگ: فعلا
ادامه دارد....
[تویی که خنده هات فیکه روزت مبارک🫂🦋🖇]
- ۷.۳k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط