Forbidden love
Forbidden love
پارت ۱۳
~تمام نگاهم رو ته بود که بهم اشاره کرد به گوشیم نگاه کنم به صفحه گوشیم نگاه کردم تهیونگ بهم مسیج داده بود
#کوک بیا سمت دستشویی
~از جام بلند شدمو سمت دستشویی حرکت کردم تهیونگ زود تر از من وارد شده بود همین که وارد دستشویی شدم تهیونگ سریع دستمو کشیدو داخل یکی از دستشویی ها بردم درو قفل کردو محکم از پشت بغلم کرد و بعد در گوشم زمزمه کرد به بغل دستیم میگم جاشو با تو عوض کنه اوکی ؟ باشه ای گفتم که شروع کرد مالیدن خودش و پایین تنش به من حالم بد شده بود نزدیک بود بالا بیارم که ته ازم جدا شد و منو برعکس کرد
#تو چشماش زل زدمو با دستم دکمه شلوارشو باز کردمو زیپشو کشیدم دستمو وارد لباس زیرش کردم و شروع کردم فشار دادن پایین تنش لبم رو لبش گذاشتم که صدای فریادش بلند نشه
~صدای فریادم تو گلوم حبس میشد واییی خیلی درد داشت تهیونگ ولم نمیکرد که هیچ محکم تر ادامه میداد پایین تنم شروع کرد ترشح مایع لزجی حدود ۵دقیقه بود که کارشو ادامه داد دودقیقه اول خیلی درد داشت و فریادام تو گلوم گیر میکرد ولی بعدش که دیگه فریاد نکشیدم تهیونگم لبشو از رو لبم برداشت و در گوشم زمزمه کرد خیلی نرمی بیبی شانس آوردیم هیچ کس دستشویی نیومده بود زیپمو کشیدو دکمه شلوارمو بست درو باز کردو سمت روشویی رفت و دستشو شست
پارت ۱۳
~تمام نگاهم رو ته بود که بهم اشاره کرد به گوشیم نگاه کنم به صفحه گوشیم نگاه کردم تهیونگ بهم مسیج داده بود
#کوک بیا سمت دستشویی
~از جام بلند شدمو سمت دستشویی حرکت کردم تهیونگ زود تر از من وارد شده بود همین که وارد دستشویی شدم تهیونگ سریع دستمو کشیدو داخل یکی از دستشویی ها بردم درو قفل کردو محکم از پشت بغلم کرد و بعد در گوشم زمزمه کرد به بغل دستیم میگم جاشو با تو عوض کنه اوکی ؟ باشه ای گفتم که شروع کرد مالیدن خودش و پایین تنش به من حالم بد شده بود نزدیک بود بالا بیارم که ته ازم جدا شد و منو برعکس کرد
#تو چشماش زل زدمو با دستم دکمه شلوارشو باز کردمو زیپشو کشیدم دستمو وارد لباس زیرش کردم و شروع کردم فشار دادن پایین تنش لبم رو لبش گذاشتم که صدای فریادش بلند نشه
~صدای فریادم تو گلوم حبس میشد واییی خیلی درد داشت تهیونگ ولم نمیکرد که هیچ محکم تر ادامه میداد پایین تنم شروع کرد ترشح مایع لزجی حدود ۵دقیقه بود که کارشو ادامه داد دودقیقه اول خیلی درد داشت و فریادام تو گلوم گیر میکرد ولی بعدش که دیگه فریاد نکشیدم تهیونگم لبشو از رو لبم برداشت و در گوشم زمزمه کرد خیلی نرمی بیبی شانس آوردیم هیچ کس دستشویی نیومده بود زیپمو کشیدو دکمه شلوارمو بست درو باز کردو سمت روشویی رفت و دستشو شست
- ۱.۹k
- ۰۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط