پارت پنج

وارد خونه شد و دختر بیهوشو روی مبل گذاشت
کلافه سمت اتاقش رفت خودشو روی تخت پرت کرد سعی کرد بخوابه ولی باز لعنت به دل رحمی لباس اون دختر گلی بود ، پاش زخم شده بود
دستاشو کلافه تو موهاش برد
از جاش بلند شد و در کمدشو باز کرد
لباساش برا اون دختر خیلی بزرگ بودن ولی چاره دیگه ای نداشت
تیشرت سیاهی که خیلی وقت پیش براش تنگ شده بود در اورد
در کمدو بست و از اتاق خارج شد
از پله ها پایین اومد و سمت مبل رفت
کنار دختر نشست نگاهی بهش انداخت و لبخند زد با اینکه صورت دختر گلی بود ولی نمیتونست کیوت بودن دخترو انکار کنه
اروم دستشو بالا اورد و موهای دخترو نوازش کرد
-خب کوچولو بیدار شو
با دیدن سوبیک که اروم تکون خورد لبخندی زد
-بیدار شو دیگه
بعد چند دقیقه سوبیک اروم چشماشو باز کرد بخاطر برخورد نور با چشماش ، دستای کوچیک و گلیش رو روی صورتش گذاشت
مرد با دیدن سوبیک سعی کرد جلو خندشو بگیره و از جاش بلند شد
وقتی کم کم چشم سوبیک به نور عادت کرد دستاشو برداشت
بدنش خیلی درد میکرد
روی مبل نشست
با دیدن مردی که با حوله و لباس سمتش میومد تو خودش جم شد
مرد مقابلش روی مبل نشست و حوله و لباسا رو روی میز گذاشت
-کوچولو حالت خوبه؟ اسمت چیه؟ گم شدی؟
سوبیک نگاهشو به مرد مقابلش داد
+س..سرم..درد می‌کنه
-فکنم چون از دره افتادی
-اسم من مارکه اسم تو چیه پرنسس کوچولوی گم شده
+سوبیک
-از من نترس خب؟
سوبیک به تکون دادن سرش اکتفا کرد
مارک سعی کرد جو سرد بینشونو عوض کنه
-پات زخم شده لباساتم کثیف شده میخوای حموم کنی؟
سوبیک نگاهی به لباساش انداخت که همه چی یادش اومد
اون از خونه دور شده بود!!!
+مارک میشه منو ببری خونه؟ حتما مامانم نگرانه
سوبیک نگران گفت
مارک نگاهی به ساعت انداخت
-خب...البته.. فقط الان دیروقته
-پاشو بریم حموم
مارک همینطور که از جاش بلند میشد گفت و دست سوبیکو گرفت
سوبیک سعی کرد بلند بشه که با درد پاش ناله ارومی کرد و دوباره سر جاش نشست
-یادم رفت پات زخم شده
اروم سوبیکو بغل کردن و اونو سمت حموم برد
سوبیکو روی صندلی گذاشت و دستشو سمت دامن صورتی سوبیک دراز کرد که دستش پس زده شد
شوکه به صورت سرخ سوبیک نگا کرد خیلی بامزه بود
نیشخندی زد
-چیزی شده پرنسس؟
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
منتظر نظراتتون هستم :)
دیدگاه ها (۱)

پارت شیش

پارت هفت

پارت چهار

پارت سه

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط