رمان رویای من

رمان رویای من

فصل دوم

پارت ۷۷

دیانا: لبخندی زدم که سمت خونه حرکت کردیم

... چند ماه بعد ...

ارسلان: نصفه شب بود که با صدای ناله دیانا از خواب بیدار شدم عرق کرده بود نگران از تخت پاشدم و یه لباس ساده از کمد اوردم بیرون تنش کردم و بردمش سمت ماشین درو باز کردم نشست تو ماشین حرکت کردیم سمت بیمارستان

دیانا: حالم بد همینجوری داشتم ناله میکردم

ارسلان: با بالا ترین سرعت ممکن داشتم رانندگی میکردم که رسیدیم به بیمارستان
دیدگاه ها (۰)

رمان رویای من فصل دوم پارت ۷۸دیانا: رفتیم تو بیمارستان سریع ...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۷۹ارسلان: من بیشتر از همه نگران د...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۷۶دیانا: رفتم تو نوبتمون شد ارسلا...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۷۵دیانا: ارسلان هوس توت فرنگی کرد...

رمان بغلی من پارت ۵۰دیانا :خوشگله ارسلان: آره بریم تو ماشین ...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت ۱۱۵و۱۱۶و۱۱۷ارسلان :یه روز نشده ناز میشیدیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط