"لجبازی"
"لجبازی"
Part:۱۱
ا.ت:ولی یه چیزی بهت بگم(خنده ریز)
جیمین:ها
ا.ت:از زیر کار در رفتم
جیمین:یاااااا
ا.ت:(خنده)
جیمین:انگار نه انگار تا الان داشتی گریه میکردی
ا.ت:(گریه)
جیمین:🗿
۲ دقیقه بعد
دکتر:خب مثل اینکه خودت رو زدی نابود کردی چون یکی از پاهات شکسته باید یکماه تو گچ باشه
ا.ت:جدی(بغض)
دکتر:آره بعد دستت و بقل ابروت هم خیلی بد زخم شده باید پانسمان بشه
ا.ت:باشه(ناراحت)
۲ ساعت بعد
ویو جیمین
بخاطر دردی که داشت بهش آرام بخش زده بودن و رو تخت خوابیده بود منم کلاسم رو کنسل کرده بودم که یهو دیدم سوزی با دونفر اومد تو
سوزی:استاد ا.ت چش شد
جیمین:دستش و صورتش رو باند پیچی کردن و گفتن که یکی از پاهاش شکسته راستي چقدر کار هات طول کشید
سوزی:رفتم به دوست ا.ت و مادرش گفتم که بیان اینجا
م.ت:اوه شما استاد و مدیر ا.ت هستید مگه نه
جیمین:بله شماهم حتما مادرش هستید خوشبختم
م.ت:منم همین طور ببخشید دختر من خیلی سر به هواست
جیمین:میدونم(خنده)
م.ت:معلوم نیست چیکار میکنه
ا.ت:مامان(بیحال)
جیمین:اوه تو کی به هوش اومدی
ا.ت:همین الان
م.ت:باز چیکار کردی ا.ت
ا.ت:خب سنگ زیر پام گیر کرد
میا:ا.ت پاشو بریم دیگه به گفته سوزی ۳ ساعته تو بیمارستانی
جیمین:آره پاشو بریم
با بدبختی لباسم رو پوشیدم و سوار ماشین جیمین شدم که دیدم سوزی و میا و مامانم هم اومدن پیشم عقب بشینن
ا.ت:خب مگه مجبورید داریم له میشیم یکیتون بره جلو مگه جیمین خار داره
جیمین:هوی من استادتم ها
ا.ت:خب حالا
میا:خودت که میدونی من روش کراشم خجالت میکشم(آروم )
سوزی:منم که فقط شاگردش ام(آروم )
م.ت:از من که انتظار نداری(آروم)
جیمین :خودت بیا جلو خب
م.ت:آره تو برو جلو
ا.ت: وایی الان میام
۱ ساعت بعد
همه رو رسوندیم خونه هاشون داشتیم مامانم هم گذاشتیم تو رستورانش که یهو گفت:
م.ت:شما هم بیاید غذا بخورید
ا.ت:من که از خدامه(پیاده شد)
جیمین: من مزاحم میشم
م.ت:نه عزیزم مراحمی بیا تو
جیمین:حالا که میگید چشم
ادامه دارد....
شرط
لایک:۲۶
کامنت:۸
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
Part:۱۱
ا.ت:ولی یه چیزی بهت بگم(خنده ریز)
جیمین:ها
ا.ت:از زیر کار در رفتم
جیمین:یاااااا
ا.ت:(خنده)
جیمین:انگار نه انگار تا الان داشتی گریه میکردی
ا.ت:(گریه)
جیمین:🗿
۲ دقیقه بعد
دکتر:خب مثل اینکه خودت رو زدی نابود کردی چون یکی از پاهات شکسته باید یکماه تو گچ باشه
ا.ت:جدی(بغض)
دکتر:آره بعد دستت و بقل ابروت هم خیلی بد زخم شده باید پانسمان بشه
ا.ت:باشه(ناراحت)
۲ ساعت بعد
ویو جیمین
بخاطر دردی که داشت بهش آرام بخش زده بودن و رو تخت خوابیده بود منم کلاسم رو کنسل کرده بودم که یهو دیدم سوزی با دونفر اومد تو
سوزی:استاد ا.ت چش شد
جیمین:دستش و صورتش رو باند پیچی کردن و گفتن که یکی از پاهاش شکسته راستي چقدر کار هات طول کشید
سوزی:رفتم به دوست ا.ت و مادرش گفتم که بیان اینجا
م.ت:اوه شما استاد و مدیر ا.ت هستید مگه نه
جیمین:بله شماهم حتما مادرش هستید خوشبختم
م.ت:منم همین طور ببخشید دختر من خیلی سر به هواست
جیمین:میدونم(خنده)
م.ت:معلوم نیست چیکار میکنه
ا.ت:مامان(بیحال)
جیمین:اوه تو کی به هوش اومدی
ا.ت:همین الان
م.ت:باز چیکار کردی ا.ت
ا.ت:خب سنگ زیر پام گیر کرد
میا:ا.ت پاشو بریم دیگه به گفته سوزی ۳ ساعته تو بیمارستانی
جیمین:آره پاشو بریم
با بدبختی لباسم رو پوشیدم و سوار ماشین جیمین شدم که دیدم سوزی و میا و مامانم هم اومدن پیشم عقب بشینن
ا.ت:خب مگه مجبورید داریم له میشیم یکیتون بره جلو مگه جیمین خار داره
جیمین:هوی من استادتم ها
ا.ت:خب حالا
میا:خودت که میدونی من روش کراشم خجالت میکشم(آروم )
سوزی:منم که فقط شاگردش ام(آروم )
م.ت:از من که انتظار نداری(آروم)
جیمین :خودت بیا جلو خب
م.ت:آره تو برو جلو
ا.ت: وایی الان میام
۱ ساعت بعد
همه رو رسوندیم خونه هاشون داشتیم مامانم هم گذاشتیم تو رستورانش که یهو گفت:
م.ت:شما هم بیاید غذا بخورید
ا.ت:من که از خدامه(پیاده شد)
جیمین: من مزاحم میشم
م.ت:نه عزیزم مراحمی بیا تو
جیمین:حالا که میگید چشم
ادامه دارد....
شرط
لایک:۲۶
کامنت:۸
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۱۲.۶k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.