P

P1

@ تبریک میگم شما باردارید.
تهیونگ دستشو رو دست خواهرش گذاشت و فشار داد : تبریک میگم نونا. امیدوارم تو و هیونگ خوشبخت بشید.
ا.ت با لبخند به برادرش نگاه کرد و گفت : مرسی خرس عسلی من.
خانم کو در حالی که نتایج آزمایشات رو بالا و پایین میکرد گفت : حدود یک ماهی میشه که باردارید.
_ برای زایمان و تعیین جنسیت کی باید بیام؟
خانم کو عینکش و درآورد و روی میز گذاشت: خودم خدمتتون میگم. ولی شما هر دو هفته یه بار باید برای چکاپ تشریف بیارید.
ا‌.ت از جاش بلند شد و گفت : متشکرم مرسی.
@ میبینمتون.
از اتاق بیرون اومد و نوبت بعدیش رو گرفت و از مطب بیرون رفت: کی به هیونگ و مامان بابا میگی ؟
_ هفته ی دیگه تولد یونگیه. تو روز تولدش به همه میگم. ولی.....
دستشو برد جلو و گفت : باید قول بدی به هیچکس نگی.
& قول میدم به هیچکس نگم.
لبخندی زد و گفت : آفرین.
تهیونگ در ماشین رو برای خواهرش باز کرد و گفت : بفرمایید ملکه و پرنسس کوچولو.
ا.ت تو ماشین نشست و گفت : از کجا میدونی شاید یه پرنسه.
تهیونگ تو ماشین نشست و گفت : احساس یه دایی هیچوقت دروغ نمیگه.
_ یه جوری میگی انگار تا حالا چند بار دایی شدی.
گوشیشو از تو کیفش در آورد و نوتفیکیشن یونگی رو دید: عشقم کجایی ؟
لبخندی زد و نوشت : بیرونم دارم بر میگردم خونه.
یونگی پاسخ داد : باشه شب میبینمت. دوست دارم.
_ منم همینطور.
و گوشیش رو تو کیفش گذاشت.
دو ساعت بعد:
# آقای مین.
یونگی با عصبانیت گفت : مگه نمی‌بینی تو جلسم؟ چی شده اینجوری میدویی؟
# یه اتفاق خیلی بدی افتاده.
+ بعد جلسه درموردش حرف می‌زنیم.
# قربان همسر ، و برادر همسرتون ماشینشون با یک تریلی تصادف کرد و الان هردوشون در کما هستن.
یونگی با شتاب به سمت ماشینش حرکت کرد........
دیدگاه ها (۰)

P5+ هوی خانم. ا.ت دست به سینه پشتشو به جونگ کوک کرده بود و ا...

سلام سلام امیدوارم حالتون خوب باشه. اومدن تابستون رو به همگی...

P4 اوایل یه خورده با هم دیگه حرف نمی‌زدن ولی یواش یواش اینقد...

سلام سلام چطورین خوبین؟تبریک میگم بازگشت جین روووووووو💖💖💖💖💖💖...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

خوندن بدون لایکو کامنت حرامه.you and me P20که ناگهان تهیونگ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط