• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part150
#leoreza
_انقدر ناامید اش کردم که دیگه بهم یه فرصت هم نمیده
ممد: اول از حس خودت و پانیذ مطمئن شو ، اگر اون عاشق باشه بر تو یه هوس باشه همه چی نابود میشه یا برعکس کاملا فکر کن
نفسی گرفت و ادامه داد
ممد: تا از حس خودت و پانیذ مطمئن نشدی کاری نکن رضا وگرنه پشیمون میشی من اول کار بهت گفتم، میدونم آدم جا زدن نیستی اما این قضیه فرق میکنه خانوادت هست مخصوصا پای یه دختر وسطِ
لبخندی گوشه ی لبم جا شد
_کاشکی مشاوره بودی داداش ...باشه راجبش فکر میکنم
خوبه ای گفت بعد از کمی حرف زدن و دردودل کردن قطع کردم
ممد واسم یه داداش بزرگتر بود مثل حامی همیشه کنارم بود
با اینکه ؛ با محراب هم صمیمی بودم و حرف دلم رو میزدم ممد فرق میکرد
پتویی دورم قرار گرفت برگشتم و با پانیذ روبرو شدم
_اینجا چیکار میکنی هوا سرده برو بخواب سرما میخوری؟
ابرویی بابا انداخت و کنارم نشست
پانیذ: توام سرما میخوری بیا با هم بریم
_برو منم میام
پانیذ: اگه قرار سرما بخوری بزار با هم بخوریم...کی بود؟
_ممد بود ..پاشو داری لج میکنی بریم تو
لبخندی زد و با هم رفتیم خونه
* * * * *
۲ روزی گذشته بود از اون حادثه اما پلیس ها نتونستن اثبات کنن کار شهرام بود یا بگم کار کی بود
خسته از کلانتری اومدم بیرون و سوار ماشین شدم گوشیم زنگ خورد و اسم پانیذ نمایان شد
آیکون سبز رو کشیدم و جواب دادم
_جانم
با خوشحالی لب زد
پانیذ : يه خبر عالییی دارم ولی قبلش باید مژده گونیم رو بدی
نیشخندی زدم
_ هر چی بگی قبوله
پانیذ: نخیرم باید تعیین کنی
چون میدونستم عاشق ترشیجات لب زدم
_موافقی آلوچه ، اخته و ترشک برات بخرمم
جیغی کشید
پانیذ: عالیهه
_بگو چیه این خبر عالیی
پانید:بابا برگه هایی که باید دو طرف امضا بزنن و ارث بهت برسه رو آماده کرده به من گفت شب زود بیای تا تموم بشه
نفسی گرفتم ،چی بهتر از این حداقل یکی از کارها راه افتاده بود
_امشب برگه ها رو و ترشیجات رو ول کن الان نزدیکای ۷ میام دنبال ات یه نوشیدنی مهمون من
پانیذ: اومم خوبه فقط سنگین اش رو انتخاب نکن همون همیشگی الکل دارش
_چشمم،امر دیگه ای نداری؟
پانیذ: چرا دارم بر فردا آلوچه هام رو یادت نره
آخرش رو با لحن بچگونه گفت کردم ضعف رفت
فعلا نی گفتم و قطع کردم
به دلم نشسته بود اما از حس اون خبر نداشتم باید هر چه زودتر میفهمیدم
سمت خونه روندم ...
#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part150
#leoreza
_انقدر ناامید اش کردم که دیگه بهم یه فرصت هم نمیده
ممد: اول از حس خودت و پانیذ مطمئن شو ، اگر اون عاشق باشه بر تو یه هوس باشه همه چی نابود میشه یا برعکس کاملا فکر کن
نفسی گرفت و ادامه داد
ممد: تا از حس خودت و پانیذ مطمئن نشدی کاری نکن رضا وگرنه پشیمون میشی من اول کار بهت گفتم، میدونم آدم جا زدن نیستی اما این قضیه فرق میکنه خانوادت هست مخصوصا پای یه دختر وسطِ
لبخندی گوشه ی لبم جا شد
_کاشکی مشاوره بودی داداش ...باشه راجبش فکر میکنم
خوبه ای گفت بعد از کمی حرف زدن و دردودل کردن قطع کردم
ممد واسم یه داداش بزرگتر بود مثل حامی همیشه کنارم بود
با اینکه ؛ با محراب هم صمیمی بودم و حرف دلم رو میزدم ممد فرق میکرد
پتویی دورم قرار گرفت برگشتم و با پانیذ روبرو شدم
_اینجا چیکار میکنی هوا سرده برو بخواب سرما میخوری؟
ابرویی بابا انداخت و کنارم نشست
پانیذ: توام سرما میخوری بیا با هم بریم
_برو منم میام
پانیذ: اگه قرار سرما بخوری بزار با هم بخوریم...کی بود؟
_ممد بود ..پاشو داری لج میکنی بریم تو
لبخندی زد و با هم رفتیم خونه
* * * * *
۲ روزی گذشته بود از اون حادثه اما پلیس ها نتونستن اثبات کنن کار شهرام بود یا بگم کار کی بود
خسته از کلانتری اومدم بیرون و سوار ماشین شدم گوشیم زنگ خورد و اسم پانیذ نمایان شد
آیکون سبز رو کشیدم و جواب دادم
_جانم
با خوشحالی لب زد
پانیذ : يه خبر عالییی دارم ولی قبلش باید مژده گونیم رو بدی
نیشخندی زدم
_ هر چی بگی قبوله
پانیذ: نخیرم باید تعیین کنی
چون میدونستم عاشق ترشیجات لب زدم
_موافقی آلوچه ، اخته و ترشک برات بخرمم
جیغی کشید
پانیذ: عالیهه
_بگو چیه این خبر عالیی
پانید:بابا برگه هایی که باید دو طرف امضا بزنن و ارث بهت برسه رو آماده کرده به من گفت شب زود بیای تا تموم بشه
نفسی گرفتم ،چی بهتر از این حداقل یکی از کارها راه افتاده بود
_امشب برگه ها رو و ترشیجات رو ول کن الان نزدیکای ۷ میام دنبال ات یه نوشیدنی مهمون من
پانیذ: اومم خوبه فقط سنگین اش رو انتخاب نکن همون همیشگی الکل دارش
_چشمم،امر دیگه ای نداری؟
پانیذ: چرا دارم بر فردا آلوچه هام رو یادت نره
آخرش رو با لحن بچگونه گفت کردم ضعف رفت
فعلا نی گفتم و قطع کردم
به دلم نشسته بود اما از حس اون خبر نداشتم باید هر چه زودتر میفهمیدم
سمت خونه روندم ...
#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۴.۳k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.