• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part151
#leoreza
کنار ساحل قدم میزدیم
در بطری ها رو باز کردی و یکیش رو سمتش گرفتم
از گرفت و قلوپی ازش خورد چهرش درهم رفت که تک خنده ای کردم
_چیشد جا زدی
نگاهی به ماه تو آسمون کرد و گفت
پانیذ: خدا جونم کی دیدی من جا زدم اصلا ماه قشنگم تو که شاهدی
خنده ای کردم
_باشه بابا تو جا نزدی چرت و پرت نگو
کمی از محتویات بطری خوردم و نگاهش کردم موهای بازش با باد ها می رقصید ،کفش هاش رو دراورد و از روی آب راه می رفت
_خرر مریض میشی
با لودگی نگاهم کرد
پانیذ: یک شب هزار شب که نمیشه بعدشم لقبم جدیدم خر
_نه از بس خنگی بهت گفتم
با حرص کفشش رو کوبید رو شونه ام
_اوه چته وحشی رم کردی
پانیذ: نخیرم دارم مست میکنم وحشی نشدم هنوز تو انقدر نخور
از نوشیدنیم خوردم و نگاهی بهش کردم
_چرا
با چشای خمارش نگاهم کرد به این زودی نصف بطری اثر کرد
پانیذ: من وحشی میشم تو باید رانندگی کنی اگه زیاد بخوریم باید سلامم مون رو به عزرائیل برسونیم
_اشتباه گفتی
دستی تو هوا تکون داد بطری م که تموم شد گذاشتم کنار زباله و رفتم کنار پانیذ که تلو تلو خوران راه میرفت
آروم نشستیم رو ماسه ها و زل زدیم به دریا کنترلی تو خودش نداشت دراز کشید
چشم هایی که برای خورد نوشیدنی گرم شده بود
اذیتم میکرد و میدونستم برای فردا زیاد از امروز رو یادم نمیاد
دستش رو گرفتم و بلندش کردم
آروم بغلم کرد و دستام رو دور شونه اش حلقه کردم
_خوابت میاد تازه قرار جشن بگیریم
اومیی گفت
پانیذ: با این وضع مون من مستم تو مستی مرد سر خیابون مستِ
دوتا مون خندیدم ،چشم بستم و باز کردم
_انگار که حالت خوب نیست
پانیذ: نه ، من با تو اصلا حالم خرابِ
چند ساعتی نشسته بودیم آخر شب که نگهبان ساحل ما رو با ماشین به خونه رسوند
از پله ها میگذشتیم با غرولند لب زد
پانید: کاشکی یکم دیگه میخوردیم
تا اون موقع که خودم رو بزور نگه داشته بودم بازوش رو گرفتم و با هم به طبقه بالا رفتیم
_آره اون موقع باید یکی ما رو از زمین جمع میکرد
سرخوش خندید و جلوی در اتاق مون رفتیم باز کردم و وارد شدیم
دستش رو دور گردنم حلقه کرد
پانیذ: من خیلی دوست دارم
دستی لای موهاش کشیدم و عمیق لب هاش رو بوسیدم
چنگی به موهام زد که بیشتر تح*ریک ام کرد تا برای داشتنش بیشتر تلاش کنم
دستی به تیشرت ام کشید و تقلا میکرد برای درآوردنش ، مزه ی ودکا و شراب مخلوط شده بود رو لب هاش
لباسش رو درآوردم
ازش جدا شدم و نگاهی به چشم های زیباش کردم ،خمار لب زدم
_داری دیونم میکنیا
سرش رو تو گردنم فرو کرد و میکی زد بیحال تر از من لب زد
پانیذ: عیب ندارم برای دیوونگی آماده ام ....
#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part151
#leoreza
کنار ساحل قدم میزدیم
در بطری ها رو باز کردی و یکیش رو سمتش گرفتم
از گرفت و قلوپی ازش خورد چهرش درهم رفت که تک خنده ای کردم
_چیشد جا زدی
نگاهی به ماه تو آسمون کرد و گفت
پانیذ: خدا جونم کی دیدی من جا زدم اصلا ماه قشنگم تو که شاهدی
خنده ای کردم
_باشه بابا تو جا نزدی چرت و پرت نگو
کمی از محتویات بطری خوردم و نگاهش کردم موهای بازش با باد ها می رقصید ،کفش هاش رو دراورد و از روی آب راه می رفت
_خرر مریض میشی
با لودگی نگاهم کرد
پانیذ: یک شب هزار شب که نمیشه بعدشم لقبم جدیدم خر
_نه از بس خنگی بهت گفتم
با حرص کفشش رو کوبید رو شونه ام
_اوه چته وحشی رم کردی
پانیذ: نخیرم دارم مست میکنم وحشی نشدم هنوز تو انقدر نخور
از نوشیدنیم خوردم و نگاهی بهش کردم
_چرا
با چشای خمارش نگاهم کرد به این زودی نصف بطری اثر کرد
پانیذ: من وحشی میشم تو باید رانندگی کنی اگه زیاد بخوریم باید سلامم مون رو به عزرائیل برسونیم
_اشتباه گفتی
دستی تو هوا تکون داد بطری م که تموم شد گذاشتم کنار زباله و رفتم کنار پانیذ که تلو تلو خوران راه میرفت
آروم نشستیم رو ماسه ها و زل زدیم به دریا کنترلی تو خودش نداشت دراز کشید
چشم هایی که برای خورد نوشیدنی گرم شده بود
اذیتم میکرد و میدونستم برای فردا زیاد از امروز رو یادم نمیاد
دستش رو گرفتم و بلندش کردم
آروم بغلم کرد و دستام رو دور شونه اش حلقه کردم
_خوابت میاد تازه قرار جشن بگیریم
اومیی گفت
پانیذ: با این وضع مون من مستم تو مستی مرد سر خیابون مستِ
دوتا مون خندیدم ،چشم بستم و باز کردم
_انگار که حالت خوب نیست
پانیذ: نه ، من با تو اصلا حالم خرابِ
چند ساعتی نشسته بودیم آخر شب که نگهبان ساحل ما رو با ماشین به خونه رسوند
از پله ها میگذشتیم با غرولند لب زد
پانید: کاشکی یکم دیگه میخوردیم
تا اون موقع که خودم رو بزور نگه داشته بودم بازوش رو گرفتم و با هم به طبقه بالا رفتیم
_آره اون موقع باید یکی ما رو از زمین جمع میکرد
سرخوش خندید و جلوی در اتاق مون رفتیم باز کردم و وارد شدیم
دستش رو دور گردنم حلقه کرد
پانیذ: من خیلی دوست دارم
دستی لای موهاش کشیدم و عمیق لب هاش رو بوسیدم
چنگی به موهام زد که بیشتر تح*ریک ام کرد تا برای داشتنش بیشتر تلاش کنم
دستی به تیشرت ام کشید و تقلا میکرد برای درآوردنش ، مزه ی ودکا و شراب مخلوط شده بود رو لب هاش
لباسش رو درآوردم
ازش جدا شدم و نگاهی به چشم های زیباش کردم ،خمار لب زدم
_داری دیونم میکنیا
سرش رو تو گردنم فرو کرد و میکی زد بیحال تر از من لب زد
پانیذ: عیب ندارم برای دیوونگی آماده ام ....
#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۶.۲k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.