Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •

#part149


#leoreza

_پانیذ الان وقتش نیست بخواب فردا با هم حرف میزنیم

پانیذ: نمیشه توضیح بده ، سر شب بابا آشفته اومد خونه میدونم یه چیزی هست من نگرانتم

نیم خیز شدم و نگاهی چشم های گیراش شدم
_بخاطر شرکتِ و الان واقعا دوست ندارم راجب اش حرف بزنیم

نمیدونم تو نگاهش چی بود ، و چی رو میخواست به من بفهمونه صداقت ، حمایت یا شایدم دوست داشتن

امکان نداشت اون هم پانیذ
به فکر هیچکس هم نمی رسید اون عاشق من باشه یا دوسم داشته باشِ

صورتش رو مایل کرد سمتم
پانیذ: میخوام یه چیزی بهت بگم

_خسته ام الان نمیشه لطفا

چشم هایی که آشوب بود و مردک چشماش میلرزید بر یک لحظه پر از ناامیدی و ناراحتی شد

باشه ای زیر لب گفت و لب هایش رو سمت لبام سوق داد
حس انرژی ، امید همه چیز بهم منتقل شد چشم بستم و همراهیش کردم

دست رو سینه ام گذاشت که متوجه ی حالم شدم نباید اینجوری بشه
من به اون قول دادم
اون به من اعتماد داشت و من نباید از اون سواستفاده میکرد برای اعتماد اش

بازوش رو گرفتم و از خودم جداش کرد
_نکن داری اشتباه میکنی الان حالت خوب نیست

دستی یه چشماش کشید و سری تکون داد پشت به من دراز کشید
نفسی گرفتم و از جام بلند شدم سویشرت پوشیدم

و از اتاق بیرون رفتم از پله ها پایین رفتم باید کمی هوا میخوردم تا حالم خوب بشه این همه دگرگونی واسه یه دختری که یه روز آرزوش رو میکرد روی زمین نبود

برام سخت بود و قابل هضم نبود وارد آلاچیق شدم و نشستم ؛ چیشد که با یه بوسه کلنجار های امروز برای شرکت یادم رفت

گوشیم رو از جیبم بیرون کشیدم و به ممد زنگ زدم جواب داد

ممد: پسر کجایی؟ خبرا راسته زنگ زدم از امیر پرسیدم

_آره راسته اما راجب یه چیز دیگه هم میخواستم حرف بزنم

ممد : می‌شنوم

_محمد...بدبخت شدم
خودم از حال زارم خندم گرفته بود

خنده ای کرد
ممد: خاک تو سرت پسر ، برنامه هات بهم خورده میکی بدبخت شدم چی میگی

_نه اون قضیه نه ، از چیزی که میترسیدم اتفاق افتاد

قهقهه ای زد
ممد: از چه چیزی میترسیدی بدبخت

_نمیدونم عاشقش شدم یا علاقه بهش دارم

ممد: اینا که دوتاشونم یکیه ولی خب عاشق کی شدی

_پانیذ

مکثی ‌کرد یا بگم سکوت کرد و حرفی نزد
_پشت خطی

و این بار جدی گفت
ممد: اون چی

_نمیدونم بعضی اوقات انقدر امیدوارش میکنم که یک دفعه خودم میزنم زیرش و اون رو ناامید میکنم....

#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
دیدگاه ها (۵)

• Wild rose cabaret •#part150#leoreza_انقدر ناامید اش کردم ک...

• Wild rose cabaret •#part151#leorezaکنار ساحل قدم میزدیمدر ...

• Wild rose cabaret •#part148#leoreza با ترس از اتاق خارج شد...

• Wild rose cabaret •#part147#panizکنارم نشست و دستم رو گرفت...

پارت ۱۶

ـבو پـآرتـےآ؋ــتـآب گـرבونپآرت : ۱یه قرار بودکایلی از کوک خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط