ادامه پارت

ادامه پارت۴
و نیشش تا بناگوش باز بود گفت دیشب خوب خوابیدید گفتم من رو صندلی کنار تخت رینا خوابیده بودم ولی وقتی بیدار بودم تو تختش بودم (نویسنده: کنار خواهرت خوابیدی قریبه که نیست)جلو خنده اش رو گرفت و گفت من جابه جاتون کردم که راهت بخوابید چپ چپ نگاش کردم که صداش رو صاف کرد و گفت امروز ششصد تا برگه رو باید مُهر کنید چشمام چهار تا شد یعنی دو برابر سری قبل وای نه
هشت ساعت گذشته و بلاخره تونستم تمومش کنم
یه نفس عمیق کشیدم و گفتم اون امروز اینجا نیومد انقد خسته بودم که دوباره خوابم برد......
دیدگاه ها (۰)

کانال رومان ها مون در روبیکا @ibsutdudif4#تابع_قوانین_اسلام#...

امشب پست داریمممممممممقول میدم امشب پست بذارم ولی در کانال ر...

پارت۴خدمتکار رینا در زد و وارد اتاقم شد ازش پرسیدم رینا قبلا...

پارت۳ می افتادم تو قبر که ریو من رو میگیره و کول میکنه تا یه...

ادامه پارت ۱۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط