فیک : ددی مافیایی من
فیک : ددی مافیایی من
پارت : 66
ته : جین بزارش روی بلند گو
( گزاشتش روی بلند گو 🗿😐)
جیا : اوپاااا لطفا بیاید منو از اینجا ببرید هیونجین میخواد کاری کنه که من با فیلیکس ازدواج کنم ( اروم حرف میزنه)
ته : چـ چی؟
ته : اون حرومزاده میخواد چه گوهی بخوره؟ ( داد)
جیا : هق هق تهـ تهیونگ ( گریه)
ته : جیا قربونت بشم گریه نکن الان میایم
جیا : تهیونگ تو نـ..
جین ویو :
جیا میخواست ادامه حرفشو بزنه که قطع کرد
یا شایدم قطع شد
یا قطعش کردن
اوففففف حالا هرچی
ولی اخه مگه میخواست چی بگه؟
هرچی که بوده حتما یچیزه مهمی بوده
( داخله همین فکرا بودم که دیدم صدای شکستن بلنده یچیزی اومد
به خودم اومدم که دیدم ته عسلیه کناره کاناپه رو با تمامه چیزایی که روش بودن رو شکسته
به تهیونگ نگاه کردم که دیدم دستاش بخاطره خورده شیشه هایی که به هوا پرت شدن زخمی شده و پر از خونه
و یکدفعه شروع کرد به بلند بلند گریه کردن
هوپی رفت کنارش و گفت)
هوپی : ته داداش اینکارو نکن با خودت
ته : هق چرا نکنم؟
ته : میخوان عشقه زندگیمو به زور بدن به یکی دیگه بعد گریه نکنم؟
یونگی : ته بجای گریه کردن بیا بریم دنبالش تا اتفاقی نیوفتاده
کوک : اره
جیمین : اره ته یونگی راست میگه
جین : ته زود باش بلند شو داداش
نامجون : ته تو باید بری و ملکتو نجات بدی پس خودتو جمع و جور کن و بیا بریم
ته : راست میگید من باید برم اونو نجات بدم
هوپی : افرین داداشی
جیا ویو :
میخواستم به ته بگم نیاد اینجا ولی......
پارت : 66
ته : جین بزارش روی بلند گو
( گزاشتش روی بلند گو 🗿😐)
جیا : اوپاااا لطفا بیاید منو از اینجا ببرید هیونجین میخواد کاری کنه که من با فیلیکس ازدواج کنم ( اروم حرف میزنه)
ته : چـ چی؟
ته : اون حرومزاده میخواد چه گوهی بخوره؟ ( داد)
جیا : هق هق تهـ تهیونگ ( گریه)
ته : جیا قربونت بشم گریه نکن الان میایم
جیا : تهیونگ تو نـ..
جین ویو :
جیا میخواست ادامه حرفشو بزنه که قطع کرد
یا شایدم قطع شد
یا قطعش کردن
اوففففف حالا هرچی
ولی اخه مگه میخواست چی بگه؟
هرچی که بوده حتما یچیزه مهمی بوده
( داخله همین فکرا بودم که دیدم صدای شکستن بلنده یچیزی اومد
به خودم اومدم که دیدم ته عسلیه کناره کاناپه رو با تمامه چیزایی که روش بودن رو شکسته
به تهیونگ نگاه کردم که دیدم دستاش بخاطره خورده شیشه هایی که به هوا پرت شدن زخمی شده و پر از خونه
و یکدفعه شروع کرد به بلند بلند گریه کردن
هوپی رفت کنارش و گفت)
هوپی : ته داداش اینکارو نکن با خودت
ته : هق چرا نکنم؟
ته : میخوان عشقه زندگیمو به زور بدن به یکی دیگه بعد گریه نکنم؟
یونگی : ته بجای گریه کردن بیا بریم دنبالش تا اتفاقی نیوفتاده
کوک : اره
جیمین : اره ته یونگی راست میگه
جین : ته زود باش بلند شو داداش
نامجون : ته تو باید بری و ملکتو نجات بدی پس خودتو جمع و جور کن و بیا بریم
ته : راست میگید من باید برم اونو نجات بدم
هوپی : افرین داداشی
جیا ویو :
میخواستم به ته بگم نیاد اینجا ولی......
۸.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.