رمان جونگکوک مافیا
#رمان_جونگکوک_مافیا
part4
جونگکوک: هواست حس داری چیکار میکنی؟
ا. ت: معلوم هس دارین چیکار میکنین مثلا اینجا ادم نشسته
یکی از دخترا: خب تو چرا اینکارو میکنی؟
ا. ت: بله با نیش خند عصبانی
یکی از دخترا: خب مگه چیه اومدیم خوش باشی دیگه
دیگه مغزم نکشید ی
بلندشدم محکم مو های دخترو کشید و با صدای بلند
گفتم: جرعت داری ی بار دیگه بگو تا جر وا جرت کنم
جونگکوک: بسه با داد برو تو اتافت
موهای دختروومحکم ول کردم رفتم تو اتاقم
۱۰دقیقه بعد
دیدم در زدن درو باز کرد اومد تو جونگکوک بود
ا. ت: بله؟ فرمایش
جونگکوک: ناراحتت کردم به خاطر اون دخترا
ا. ت: نه چرا باید یه خاطر چندا اوسکل ناراحت شم
معلوم جونگکوک داشت میترکید از خندت
جونگکوک: میدونستی چقدر کیوتی
دیگه نتونستم تحمل کنم سرش داد زدم گفتم: چی میگی من ازت متنفرم کاش هیچوقت نمیدیدمت کاش هیچوقت رابطه نداشتیم کاش کمکت نمیکردم ازت متنفزم
چرا اومدی پیشم ها
جونگکوک: من اون شب عاشقت شدم
ا. ت: تو تو عاشق منی تو هرشب داری با ینفر میخوابی بعد میگی عاشقمی
جونگکوک: من از اون شب ک با هم رابطه داشتیم دیگه با هیچ کس نخوابیدم
ا. ت: پس اون دخترا ک پایینن کین ها جواببب بده یا داد
جونگکوک: اون دخترا ییک دیدی هیچ کدومشون با من رابطه نداشتن من واقعا عاشقتم
ا. ت: شرمنده ولی فک نکم همچین پسرایی هم عاشق شن؟
دستشو کرد تو جیبش و با جدیت گفت: چجور پسرایی؟
ادامه دارد.....
part4
جونگکوک: هواست حس داری چیکار میکنی؟
ا. ت: معلوم هس دارین چیکار میکنین مثلا اینجا ادم نشسته
یکی از دخترا: خب تو چرا اینکارو میکنی؟
ا. ت: بله با نیش خند عصبانی
یکی از دخترا: خب مگه چیه اومدیم خوش باشی دیگه
دیگه مغزم نکشید ی
بلندشدم محکم مو های دخترو کشید و با صدای بلند
گفتم: جرعت داری ی بار دیگه بگو تا جر وا جرت کنم
جونگکوک: بسه با داد برو تو اتافت
موهای دختروومحکم ول کردم رفتم تو اتاقم
۱۰دقیقه بعد
دیدم در زدن درو باز کرد اومد تو جونگکوک بود
ا. ت: بله؟ فرمایش
جونگکوک: ناراحتت کردم به خاطر اون دخترا
ا. ت: نه چرا باید یه خاطر چندا اوسکل ناراحت شم
معلوم جونگکوک داشت میترکید از خندت
جونگکوک: میدونستی چقدر کیوتی
دیگه نتونستم تحمل کنم سرش داد زدم گفتم: چی میگی من ازت متنفرم کاش هیچوقت نمیدیدمت کاش هیچوقت رابطه نداشتیم کاش کمکت نمیکردم ازت متنفزم
چرا اومدی پیشم ها
جونگکوک: من اون شب عاشقت شدم
ا. ت: تو تو عاشق منی تو هرشب داری با ینفر میخوابی بعد میگی عاشقمی
جونگکوک: من از اون شب ک با هم رابطه داشتیم دیگه با هیچ کس نخوابیدم
ا. ت: پس اون دخترا ک پایینن کین ها جواببب بده یا داد
جونگکوک: اون دخترا ییک دیدی هیچ کدومشون با من رابطه نداشتن من واقعا عاشقتم
ا. ت: شرمنده ولی فک نکم همچین پسرایی هم عاشق شن؟
دستشو کرد تو جیبش و با جدیت گفت: چجور پسرایی؟
ادامه دارد.....
۶.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.