تصادف
تصادف
پارت ۸
+هعععع عمرا با این صگ بخوابم میرم اتاق مهمان
-میخواستیم پیشم بخوابی هم نمیزاشتم ولی تا شب یخ میکنی میای پیشم
جکسون:من میرم بخوابم (خمیازه)
+رفتم اتاق مهمان خیلی بزرگ سرد بود ولی اره من غرورمو نمیکشنم
*ده دقیقه بعد
+گوه خوردم سردمه تا صبح بیدار میمونم
*فلش بک تا فردا
کلارا:خوب خوابیدی؟
+صگ اونجا راحت میخوابه؟
کلارا:شرمنده بیا صبحانه
وسط صبحونه بودیم که
کلارا:راستی ا.ت ، جانگ دیشب بهم اعتراف کرد(ذوق)
+جیغ واقعا؟
کلارا:اره دل تو دلم نیس
+خوشبخت شین
رفتم لباس پوشیدم ارایش هم نداشتم رفتم از اتاق بیرون که با تهیونگ روبرو شدم
-یا خود خداااااااا جیغغغغغغ
+چه مرگته مگه جن دیدی
-ماشاالله بدون ارایش شبی جنی
+گوه نخور بابا
-تورو نمیخورم
+ببین خفه شو
دیگه چیزی نگفت منم چیزی نگفتم
رفتیم پایین که جانگ با کلارا پیش هم دیدم
+اخی چه زوج کیوتی کاش منم از این دوس پسرا داشتممم
-من اینجام به این خوبی
+گمشو بابا
رد شدم زدم بهش
-بزار سه روز دیگه گچ بام باز شد دارم برات زنیکه
رفتیم مدرسه با سرعت اومدم تو کلاس ته هم به بدختی خودشو رسوند
+اینم برا اینکه نزاشتی دیشب پیشت بخوابم
-فعلا خانم در حال سرما خوردنه
+هه سرما بخورم تو هم سرما میخوری
-مگه طبع هامون به هم میخوره؟
+شاید
-قطعا ک نمیخورع
+میبینیم
-ساکت فعلا استاد اومد
معلم اومد و بعد از همون حرفهای همیشگی رفت
-هعی خدا ببین ب چه کسایی چشم مشکی و موی مشکی میدی
-مگه من چمه؟؟
-چت نیس *نگاه چپ چپ*
+برو بینیم باو
منی ک چشم قهوه ایه دوست داشتم حالا حتما باید چشمام مشکی میشد؟؟
-الحق ک میگن آدم قدر اون چیزایی رو ک داره نمیدونه
عنتر خانم همه آرزو دارن چشمای مشکی و موهای مشکی تو رو داشته باشن
+ولی من دوست دارم موهامو بور چشمام ابی باشن!
دستمو دراز کردم و سرمو روی دستم گذاشتم
+چرا از کلاس نمیری بیرون؟
-نامبر وان
خواهرم رفته با رلش جکسون هم رفته با کراشش منم خب پام شکسته و نمیتونم صاف راه برم
نامبر تو، حوصله هم ندارم
تهیونگ هم مثه من دستشو کشید و سرشو روی دستش گذاشت
الان صورتامون تقریبا نزدیک بودن و نفسای گرمش به صورتم برخورد میکردن
-تو چرا نمیری؟
+حوصله ندارم
-بمیرم برات ک هیچوقت حوصله نداری
+ب ت چ
یهو تهیونگ چشماشو محکم رو هم فشار داد
-آه
+چت شد؟مُردی؟
- ا.ت پام
آخ...
پارت ۸
+هعععع عمرا با این صگ بخوابم میرم اتاق مهمان
-میخواستیم پیشم بخوابی هم نمیزاشتم ولی تا شب یخ میکنی میای پیشم
جکسون:من میرم بخوابم (خمیازه)
+رفتم اتاق مهمان خیلی بزرگ سرد بود ولی اره من غرورمو نمیکشنم
*ده دقیقه بعد
+گوه خوردم سردمه تا صبح بیدار میمونم
*فلش بک تا فردا
کلارا:خوب خوابیدی؟
+صگ اونجا راحت میخوابه؟
کلارا:شرمنده بیا صبحانه
وسط صبحونه بودیم که
کلارا:راستی ا.ت ، جانگ دیشب بهم اعتراف کرد(ذوق)
+جیغ واقعا؟
کلارا:اره دل تو دلم نیس
+خوشبخت شین
رفتم لباس پوشیدم ارایش هم نداشتم رفتم از اتاق بیرون که با تهیونگ روبرو شدم
-یا خود خداااااااا جیغغغغغغ
+چه مرگته مگه جن دیدی
-ماشاالله بدون ارایش شبی جنی
+گوه نخور بابا
-تورو نمیخورم
+ببین خفه شو
دیگه چیزی نگفت منم چیزی نگفتم
رفتیم پایین که جانگ با کلارا پیش هم دیدم
+اخی چه زوج کیوتی کاش منم از این دوس پسرا داشتممم
-من اینجام به این خوبی
+گمشو بابا
رد شدم زدم بهش
-بزار سه روز دیگه گچ بام باز شد دارم برات زنیکه
رفتیم مدرسه با سرعت اومدم تو کلاس ته هم به بدختی خودشو رسوند
+اینم برا اینکه نزاشتی دیشب پیشت بخوابم
-فعلا خانم در حال سرما خوردنه
+هه سرما بخورم تو هم سرما میخوری
-مگه طبع هامون به هم میخوره؟
+شاید
-قطعا ک نمیخورع
+میبینیم
-ساکت فعلا استاد اومد
معلم اومد و بعد از همون حرفهای همیشگی رفت
-هعی خدا ببین ب چه کسایی چشم مشکی و موی مشکی میدی
-مگه من چمه؟؟
-چت نیس *نگاه چپ چپ*
+برو بینیم باو
منی ک چشم قهوه ایه دوست داشتم حالا حتما باید چشمام مشکی میشد؟؟
-الحق ک میگن آدم قدر اون چیزایی رو ک داره نمیدونه
عنتر خانم همه آرزو دارن چشمای مشکی و موهای مشکی تو رو داشته باشن
+ولی من دوست دارم موهامو بور چشمام ابی باشن!
دستمو دراز کردم و سرمو روی دستم گذاشتم
+چرا از کلاس نمیری بیرون؟
-نامبر وان
خواهرم رفته با رلش جکسون هم رفته با کراشش منم خب پام شکسته و نمیتونم صاف راه برم
نامبر تو، حوصله هم ندارم
تهیونگ هم مثه من دستشو کشید و سرشو روی دستش گذاشت
الان صورتامون تقریبا نزدیک بودن و نفسای گرمش به صورتم برخورد میکردن
-تو چرا نمیری؟
+حوصله ندارم
-بمیرم برات ک هیچوقت حوصله نداری
+ب ت چ
یهو تهیونگ چشماشو محکم رو هم فشار داد
-آه
+چت شد؟مُردی؟
- ا.ت پام
آخ...
۹.۰k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.