✶تکپارتی تهیونگ✶
وقتی پریود بودی و...
ویو ات
امروز روز پریودیم بود ..خیلی دلم درد میکرد تهیونگ هم که رفته بود سرکار ،نمیدونستم باید چیکار کنم ..دلم خیلییی درد میکرد(این منم😔)
روی کاناپه نشسته بودم و داشتم توی خودم میپیچیدم که یهو تهیونگ برگشت خونه
(علامت ته& ..... علامت ات •)
&سلام بیب
•خوش اومدی..ایییی
&چی شده؟
•تهیونگ ولم کن
&گفتم چیشده
•هیچی نشده باشه(داددد)
&ات
•چیه ات هااا...چیه(داددد)
&...
(تهیونگ میره بیرون)
ویو ات
وایی من چرا اینطوری رفتار کردم اخ ات بگم چه بلایی سرت بیاد ..خداااا
ویو تهیونگ
وقتی ات سرم داد زد ناراحت شدم و سریع اونجا رو ترک کردم توی راه بودم ساعت رو نگاه کردم که یهو چشمم به تاریخ افتاد ...پس برای همینه ات اینجوری میکنه چون اون امروز پریوده..تصمیم گرفتم برم سوپر مارکت و کلی براش خوراکی بخرم ..یه دسته گل هم خریدم و به سمت خونه راه افتادم و رسیدم...در رو باز کردم که دیدم ات روی کاناپه نشسته
•تهیونگ
&سلام خوشگلم
•تو عصبی نیستی
&نه چرا عصبی باشم..راستش من نفهمیدم که تو امروز پریودی برای همین
•خب...منم معذرت میخوام نباید سرت داد میزدم
&مهم نیس بیا بغلم
(همدیگه رو بغل میکنن و میبوسن)
&ببین چی برات خریدم(اشاره به کیسه ها)
•واییی..تهیونگ ممنونم عشقم(ذوق)
&(لبخند)
&من میرم اینارو توی ظرف بریزم و تو هم فیلم انتخاب کن با هم ببینیم
•باشه
از زبان نویسنده(من💖)
خلاصه ات و تهیونگ میشینن و با همدیگه فیلم میبینن و کلی خوراکی میخورن بعد تهیونگ ات رو میبره اتاق و روی تخت میزاره خودشم هم کنارش دراز میکشه و کیسه آب گرم کن رو روی شکمش میزاره و ات کم کم خوابش میبره تهیونگ هم ات رو بغل میکنه و خوابش میبره....پایان!
🕸️🖤
ویو ات
امروز روز پریودیم بود ..خیلی دلم درد میکرد تهیونگ هم که رفته بود سرکار ،نمیدونستم باید چیکار کنم ..دلم خیلییی درد میکرد(این منم😔)
روی کاناپه نشسته بودم و داشتم توی خودم میپیچیدم که یهو تهیونگ برگشت خونه
(علامت ته& ..... علامت ات •)
&سلام بیب
•خوش اومدی..ایییی
&چی شده؟
•تهیونگ ولم کن
&گفتم چیشده
•هیچی نشده باشه(داددد)
&ات
•چیه ات هااا...چیه(داددد)
&...
(تهیونگ میره بیرون)
ویو ات
وایی من چرا اینطوری رفتار کردم اخ ات بگم چه بلایی سرت بیاد ..خداااا
ویو تهیونگ
وقتی ات سرم داد زد ناراحت شدم و سریع اونجا رو ترک کردم توی راه بودم ساعت رو نگاه کردم که یهو چشمم به تاریخ افتاد ...پس برای همینه ات اینجوری میکنه چون اون امروز پریوده..تصمیم گرفتم برم سوپر مارکت و کلی براش خوراکی بخرم ..یه دسته گل هم خریدم و به سمت خونه راه افتادم و رسیدم...در رو باز کردم که دیدم ات روی کاناپه نشسته
•تهیونگ
&سلام خوشگلم
•تو عصبی نیستی
&نه چرا عصبی باشم..راستش من نفهمیدم که تو امروز پریودی برای همین
•خب...منم معذرت میخوام نباید سرت داد میزدم
&مهم نیس بیا بغلم
(همدیگه رو بغل میکنن و میبوسن)
&ببین چی برات خریدم(اشاره به کیسه ها)
•واییی..تهیونگ ممنونم عشقم(ذوق)
&(لبخند)
&من میرم اینارو توی ظرف بریزم و تو هم فیلم انتخاب کن با هم ببینیم
•باشه
از زبان نویسنده(من💖)
خلاصه ات و تهیونگ میشینن و با همدیگه فیلم میبینن و کلی خوراکی میخورن بعد تهیونگ ات رو میبره اتاق و روی تخت میزاره خودشم هم کنارش دراز میکشه و کیسه آب گرم کن رو روی شکمش میزاره و ات کم کم خوابش میبره تهیونگ هم ات رو بغل میکنه و خوابش میبره....پایان!
🕸️🖤
۹.۰k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.