هوس خان👑
#هوس_خان👑
#پارت174
تازه یادم اومد داشت راجب چی حرف میزد
سری تکون دادم و گفتم
آره برگشتیم نبود ...
خبری ازش نبود
پیراهن خونیش بود
گفتیم حتما طعمه گرگا شده یا یه همچین چیزی
چطور مگه ؟
چه اتفاقی افتاده؟
دوباره نفس گرفت و گفت
_ اونو دیدم روی صندلی چرخدار نشسته بود
مطمئنم که خودش بود
ناباور بهش خیره شدم ممکن نبود بعد این همه سال چطور می تونست اونو اینجا ببینه؟
با صدای بلند خندیدم و گفتم
خواب اول صبح منو کوفتم کردی که بیای بگی فلانی رو دیدم ؟
دیوونه اون آدم همون سال مرد دیگه خبری ازش نشد
یادت رفته؟
از جاش بلند شد و محکم روی سینه من کوبید و گفت
_ تو نمیفهمی من کورم یا چشمام تار میبینه و اینقدر احمق شدم که تشخیص نمیدم اون آدم بوده یا نه؟
صورت اون آدم هیچ وقت از جلوی چشمای من کنار نرفت
همیشه عذاب وجدان داشتم برای همین وقتی دیدمش خوب شناختمش ...
خودش بود به خدا که خودش بود.
شونه ای بالا انداختم و گفتم
خوب که چی مثلا خودش باشه دخلش به من و تو چیه ؟
صورتش تو هم رفت
_ اگه ما اون بلا رو سرش آورده باشیم چی؟
اگه بخاطر من و تو دیگه روی ادن صندلی چرخدار نشسته باشه چی؟
عصبی یقه پیراهنش و کشیدم و گفتم
میفهمی چی داری میگی؟
میفهمی چی داری میگی علیرضا؟
گیریم که بخاطر ما شده باشه ما مرض داشتیم بریم کتکش بزنیم؟
اگه اون رفیقایی عوضیتر از خودش مست نمی شدن و دنبال شرم می گشتن و مارو تا میخوردیم نمیزدن و بعد رفیقشون تنها نمیذاشتن که برن تا مام از رو عصبانیت کتکی که خودده بودیم اون پسره رو نمیزدیم علیرضا
ما دنبال دعوا بودیم؟
نبودیم ما ادم دعوا نبودیم همه چیز تقصیر خودشون بود...
همیشه دل رحم بود علیرضا
امامنم کاری به کار کسی نداشتم امااگه کسی پا روی دم من میگذاشت مطمئناً تقاصشو پس می داد.
این آدما خودشون کرم داشتن خودشون دیوونه بودن و از قرار معلوم مست و به ما حمله کردن.
ما هیچ خطا و اشتباهی نکرده بودیم بازوی علیرضا رو کشیدم و به سمت ماشین رفتم و گفتم
این افکار مریض و از سرت بیرون کن اگه زنده است که خوب خداروشکر اگه مرده به جهنم اگه فلج شده بازم به جهنم
از کجا میدونه کار ما باشه ما کی به پاهاش ضربه زدیم
فقط چند تا لگد و مشت نثار صورتش کردیم همین و بس
کار دیگه ای نکردیم...بعدم که دلمون به رحم اومد برگشتیم کمکش ولی خبر از اون نبود
خواهش میکنم این فکر و خیال از سرت بنداز دور
مگه دیوونه شدی مرد؟
🌹🍁
🍁🍁🍁🍁
#پارت174
تازه یادم اومد داشت راجب چی حرف میزد
سری تکون دادم و گفتم
آره برگشتیم نبود ...
خبری ازش نبود
پیراهن خونیش بود
گفتیم حتما طعمه گرگا شده یا یه همچین چیزی
چطور مگه ؟
چه اتفاقی افتاده؟
دوباره نفس گرفت و گفت
_ اونو دیدم روی صندلی چرخدار نشسته بود
مطمئنم که خودش بود
ناباور بهش خیره شدم ممکن نبود بعد این همه سال چطور می تونست اونو اینجا ببینه؟
با صدای بلند خندیدم و گفتم
خواب اول صبح منو کوفتم کردی که بیای بگی فلانی رو دیدم ؟
دیوونه اون آدم همون سال مرد دیگه خبری ازش نشد
یادت رفته؟
از جاش بلند شد و محکم روی سینه من کوبید و گفت
_ تو نمیفهمی من کورم یا چشمام تار میبینه و اینقدر احمق شدم که تشخیص نمیدم اون آدم بوده یا نه؟
صورت اون آدم هیچ وقت از جلوی چشمای من کنار نرفت
همیشه عذاب وجدان داشتم برای همین وقتی دیدمش خوب شناختمش ...
خودش بود به خدا که خودش بود.
شونه ای بالا انداختم و گفتم
خوب که چی مثلا خودش باشه دخلش به من و تو چیه ؟
صورتش تو هم رفت
_ اگه ما اون بلا رو سرش آورده باشیم چی؟
اگه بخاطر من و تو دیگه روی ادن صندلی چرخدار نشسته باشه چی؟
عصبی یقه پیراهنش و کشیدم و گفتم
میفهمی چی داری میگی؟
میفهمی چی داری میگی علیرضا؟
گیریم که بخاطر ما شده باشه ما مرض داشتیم بریم کتکش بزنیم؟
اگه اون رفیقایی عوضیتر از خودش مست نمی شدن و دنبال شرم می گشتن و مارو تا میخوردیم نمیزدن و بعد رفیقشون تنها نمیذاشتن که برن تا مام از رو عصبانیت کتکی که خودده بودیم اون پسره رو نمیزدیم علیرضا
ما دنبال دعوا بودیم؟
نبودیم ما ادم دعوا نبودیم همه چیز تقصیر خودشون بود...
همیشه دل رحم بود علیرضا
امامنم کاری به کار کسی نداشتم امااگه کسی پا روی دم من میگذاشت مطمئناً تقاصشو پس می داد.
این آدما خودشون کرم داشتن خودشون دیوونه بودن و از قرار معلوم مست و به ما حمله کردن.
ما هیچ خطا و اشتباهی نکرده بودیم بازوی علیرضا رو کشیدم و به سمت ماشین رفتم و گفتم
این افکار مریض و از سرت بیرون کن اگه زنده است که خوب خداروشکر اگه مرده به جهنم اگه فلج شده بازم به جهنم
از کجا میدونه کار ما باشه ما کی به پاهاش ضربه زدیم
فقط چند تا لگد و مشت نثار صورتش کردیم همین و بس
کار دیگه ای نکردیم...بعدم که دلمون به رحم اومد برگشتیم کمکش ولی خبر از اون نبود
خواهش میکنم این فکر و خیال از سرت بنداز دور
مگه دیوونه شدی مرد؟
🌹🍁
🍁🍁🍁🍁
۹.۲k
۱۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.