رمان مافیاهای جذاب من ✸ فصل ۲
رمان مافیاهای جذاب من ✸ فصل ۲
# پارت ۱۶
تینا : نههههههه...... ( جیغ ) ( تلفن قطع شد )
ا.ت : الو؟ الوووووو ؟ تینا ؟ تینااااااا ( نگران )
جیمین : چی شده ؟
ا.ت : اون عوضی تینارم گرفته اگه بلایی سرش بیاد زنده نمیمونم ( بغض )
جیمین : پاشو بریم بازار یه لباس واسه بار بگیر کمی هم حال و هوات عوض شه خودمون نجاتش میدیم...
ا.ت : ب...با..باشه ( تلفنش زنگ خورد )
ا.ت : بله ؟
ناشناس : فردا بیا بار و خودتو تحویل بده اگه نیای یا تسلیم نشی .... میکشمش ( پوزخند )
ا.ت : هرچی تو بگی فقط بلایی سرش نیار لطفا ( گریه )
ناشناس : بهش فکر میکنم ( تلفن رو قطع میکنه )
ا.ت : الو ؟ جیمین من چیکار کنم ؟
جیمین : اروم باش برم به سوهو خبر بدم وسایل لازم برای نقشهای که کشیدی رو اماده کنه و هم تینا رو نجات بدیم هم اون عوضی رو بکشیم ......
ا.ت : اوکی
ویو ا.ت : اون آشغال داش کل زندگیم رو ازم میگرفت باید آماده روبهرو شدن باهاش رو داشتم .... کارای مرخصی جیمین که انجام شد باهم رفتیم یه چی بگیریم من لباس رو از قبل انتخاب کرده بودم پس لازم نبود یکی دیگه بگیرم فقط یه جفت کفش و کیف گرفتم ....
☆ پرش زمانی به رسیدن ا.ت به بار
جیمین : ( داخل ماشینن با ا.ت ) ا.ت حواست باشه من پشت ماشین قایم میشم تو تینارو به سمت این ماشین بفرس بعد اگه واست اتفاقی افتاد با استفاده از ردیابت ( به پشت دندونش وصل کرده ) پیدات میکنیم
ا.ت : اوکی مراقب خودت باش ( یه ماچ رو گونهی جیمین میزاره )
جیمین : تو هم همینطور بای
ا.ت : بای
ویو ا.ت : یه لباس سیاه کوتاه باز پوشیدم جیمین موافقت نمیکرد ولی مجبور بودیم ..... وارد بار شدم رفتم رو یکی از صندلی ها نشستم که .....
( نویسنده : بی زحمتلایکم کنین اگه خوشتون اومد دنبالم کنین 😘 )
# پارت ۱۶
تینا : نههههههه...... ( جیغ ) ( تلفن قطع شد )
ا.ت : الو؟ الوووووو ؟ تینا ؟ تینااااااا ( نگران )
جیمین : چی شده ؟
ا.ت : اون عوضی تینارم گرفته اگه بلایی سرش بیاد زنده نمیمونم ( بغض )
جیمین : پاشو بریم بازار یه لباس واسه بار بگیر کمی هم حال و هوات عوض شه خودمون نجاتش میدیم...
ا.ت : ب...با..باشه ( تلفنش زنگ خورد )
ا.ت : بله ؟
ناشناس : فردا بیا بار و خودتو تحویل بده اگه نیای یا تسلیم نشی .... میکشمش ( پوزخند )
ا.ت : هرچی تو بگی فقط بلایی سرش نیار لطفا ( گریه )
ناشناس : بهش فکر میکنم ( تلفن رو قطع میکنه )
ا.ت : الو ؟ جیمین من چیکار کنم ؟
جیمین : اروم باش برم به سوهو خبر بدم وسایل لازم برای نقشهای که کشیدی رو اماده کنه و هم تینا رو نجات بدیم هم اون عوضی رو بکشیم ......
ا.ت : اوکی
ویو ا.ت : اون آشغال داش کل زندگیم رو ازم میگرفت باید آماده روبهرو شدن باهاش رو داشتم .... کارای مرخصی جیمین که انجام شد باهم رفتیم یه چی بگیریم من لباس رو از قبل انتخاب کرده بودم پس لازم نبود یکی دیگه بگیرم فقط یه جفت کفش و کیف گرفتم ....
☆ پرش زمانی به رسیدن ا.ت به بار
جیمین : ( داخل ماشینن با ا.ت ) ا.ت حواست باشه من پشت ماشین قایم میشم تو تینارو به سمت این ماشین بفرس بعد اگه واست اتفاقی افتاد با استفاده از ردیابت ( به پشت دندونش وصل کرده ) پیدات میکنیم
ا.ت : اوکی مراقب خودت باش ( یه ماچ رو گونهی جیمین میزاره )
جیمین : تو هم همینطور بای
ا.ت : بای
ویو ا.ت : یه لباس سیاه کوتاه باز پوشیدم جیمین موافقت نمیکرد ولی مجبور بودیم ..... وارد بار شدم رفتم رو یکی از صندلی ها نشستم که .....
( نویسنده : بی زحمتلایکم کنین اگه خوشتون اومد دنبالم کنین 😘 )
۳.۰k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.