فصل دو پارت چهارم
~شتران در خواب بینند پنبه دانه
با تموم شد نیمه اول زین روبه همه گفت:
•راشل برا تعطیلات سال نو میریم امریکا
+ولی من نمیخوام گوزموندو ببینم
•بی ادب هی بش چیزی نمیگم
•پدربزرگت به این مهربونی
-زارررت
+بابا میگه اون ی لِ مونستره(هیولا به فرانسوی)
•دروغ گفته
-زینننننن
•چیهههه
-من دروغ میگم؟
•اره
با شروع شدن نیمه دوم همه ساکت شدن
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
پتو رو، رو راشل کشید و اروم موهای قهوه ای دخترشو نوازش کرد
کلی جیغ و داد زده بود برا بازی
نمیفهمید ی بازی چه اهمیتی داره
پیشونی راشلو بوسید و از اتاق خارج شد
بعد از خاموش کردن تلویزیون با پاش به پای لویی ضربه زد
-هوی رو کاناپه نخواب کمرت درد میگیره
~ولم کن
لویی گفت و پتو رو، رو خودش کشید
زین نفس عمیقی کشید و سمت اتاقش رفت
وارد اتاق شد و رو تخت دراز کشید
-لیاااام
+جونم
-بابام خودش خواسته راشلو ببینه فکر نکنم بخواد اذیتش کنه
+لطفا خوابمونو سمی نکن
-دارم جدی حرف میزنم
+منم قبلا گفتم بلیط میگیرم میریم آمریکا چرا اینقدر سختش میکنی؟
+بیا بغلم ببینم
زینو بین بازوهاش گرفت
+شبت بخیر
-شب خوش
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
-یاااا مریم مقدس راااااشل دیر شده بیدار شو
پتو رو از دخترش کشید و داد زد
+یکم دیگه
-اب سرد میریزم روتا!!
راشل همونطور که چشماشو میمالید از رو تخت بلند شد و سمت دستشویی رفت
داشت میسوخت فکنم تب کرده بود
اصلا حال نداشت صداها تو سرش اکو میشد
شیر آبو باز کرد و با حس مایع سرد روی دستش چشماشو بست
آب سرد بهش ارامش میداد
بعد از شستن دست و صورتش همونطور که صورتشو با حوله خشک میکرد سمت کمدش رفت و لباس فرم مدرسشو بیرون اورد
لباس خوابشو با یونی فرم مدرسه عوض کرد
از اتاقش بیرون اومد و سمت اشپزخونه رفت
به ساعت روی اپن نگاهی انداخت
7:10 این دیگه چه سمی بودددد!!!!!
+ددی تو که میگفتی دیر شده
-میخواستم قبل رفتنت باهم صبحونه بخوریم
+هوم
-راشل
+جانم؟
-مریض شدی؟
+نمیدونم فکنم تب دارم
-میخوای نری مدرسه؟
+نه نه چیزی نیس
من رو لویییی کراااااشم
این گوزموند مگه چقدر خطرناکه؟؟؟
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
با تموم شد نیمه اول زین روبه همه گفت:
•راشل برا تعطیلات سال نو میریم امریکا
+ولی من نمیخوام گوزموندو ببینم
•بی ادب هی بش چیزی نمیگم
•پدربزرگت به این مهربونی
-زارررت
+بابا میگه اون ی لِ مونستره(هیولا به فرانسوی)
•دروغ گفته
-زینننننن
•چیهههه
-من دروغ میگم؟
•اره
با شروع شدن نیمه دوم همه ساکت شدن
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
پتو رو، رو راشل کشید و اروم موهای قهوه ای دخترشو نوازش کرد
کلی جیغ و داد زده بود برا بازی
نمیفهمید ی بازی چه اهمیتی داره
پیشونی راشلو بوسید و از اتاق خارج شد
بعد از خاموش کردن تلویزیون با پاش به پای لویی ضربه زد
-هوی رو کاناپه نخواب کمرت درد میگیره
~ولم کن
لویی گفت و پتو رو، رو خودش کشید
زین نفس عمیقی کشید و سمت اتاقش رفت
وارد اتاق شد و رو تخت دراز کشید
-لیاااام
+جونم
-بابام خودش خواسته راشلو ببینه فکر نکنم بخواد اذیتش کنه
+لطفا خوابمونو سمی نکن
-دارم جدی حرف میزنم
+منم قبلا گفتم بلیط میگیرم میریم آمریکا چرا اینقدر سختش میکنی؟
+بیا بغلم ببینم
زینو بین بازوهاش گرفت
+شبت بخیر
-شب خوش
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
-یاااا مریم مقدس راااااشل دیر شده بیدار شو
پتو رو از دخترش کشید و داد زد
+یکم دیگه
-اب سرد میریزم روتا!!
راشل همونطور که چشماشو میمالید از رو تخت بلند شد و سمت دستشویی رفت
داشت میسوخت فکنم تب کرده بود
اصلا حال نداشت صداها تو سرش اکو میشد
شیر آبو باز کرد و با حس مایع سرد روی دستش چشماشو بست
آب سرد بهش ارامش میداد
بعد از شستن دست و صورتش همونطور که صورتشو با حوله خشک میکرد سمت کمدش رفت و لباس فرم مدرسشو بیرون اورد
لباس خوابشو با یونی فرم مدرسه عوض کرد
از اتاقش بیرون اومد و سمت اشپزخونه رفت
به ساعت روی اپن نگاهی انداخت
7:10 این دیگه چه سمی بودددد!!!!!
+ددی تو که میگفتی دیر شده
-میخواستم قبل رفتنت باهم صبحونه بخوریم
+هوم
-راشل
+جانم؟
-مریض شدی؟
+نمیدونم فکنم تب دارم
-میخوای نری مدرسه؟
+نه نه چیزی نیس
من رو لویییی کراااااشم
این گوزموند مگه چقدر خطرناکه؟؟؟
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۳.۸k
۱۰ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.