p9
p9
_اتتتتت چت شدهههه (به سمت ات میره براید استایل بغلش میکنع و میبرتش پیش دکتر عمارت)
_دکترررر زود باش بیا اینجا ات بی هوش شده
دکتر: باشه سریع بزارش اونجا تا معاینش کنم
( 30 مین بعد...معاینش کرد)
_حالش چطوره دکتر ؟ چرا غش کرده بود ؟؟
دکتر: چیز خاصی نیس فقط تو این مدت مخصوصا این اوایل خیلی تحت فشار بدی بوده پس عادی که بدنش ضعف نشون بده
_اها ممنونم دکتر
دکتر: خواهش میکنم فقط اینکه حواستون باشه که دوباره این اتفاق نیوفته باید دور از استرس نگهش دارید...فعلا هم حداقل تا فردا باید کامل استراحت کنه
_کی بهوش میاد ؟
دکتر:احتمالاً چند مین بعد...فعلا من میرم خدافظ
_ممنون دکتر خدافظ
( درکتر رفت)
_ینی تو این مدت انقد داشتی اذاب میدیدی ؟؟؟
( ات آروم آروم بهوش اومد)
_ات؟ بهوش اومدی
+م..من کجام ؟ چخبره
_تو بی هوش شدی منم اوردمت اینجا پیش دکتر عمارتمون...حالت خوبه جاییت که درد نمیکنه؟
+ خوبم من دیگه میرم اتاقم استراحت کنم
_وایسا بزار همراهت بیام دوباره چیزیت نشه
+نمیخوام کسی کمکم کنه مگه پا ندارم خودم برم
( از رو تخت بلند شد و میخواستم برم که یهو سرش گیج رفت و میخواست بیوفته که کوک گرفتش)
_دیدی گفتم وایسا کمکت کنم نمیگرفتمت افتاده بودی
+ مرسی که گرفتی حالا ولم کن خودم میرم
_( براید استایل بغلش کرد از اتاق رفت بیرون)
+مگه نمیشونوی دارم بهت میگم منو بزار زمیننننن
_هوی انسان باش دارم بهت لطف میکنم این جای تشکرته ؟؟
( ات با این حرف کوک دیگه حرفی نزد)
_بیا اینم اتاقت فقط دکتر گفت باید تا فردا استراحت کنی
+باشه
_من میرم فعلا
( رفت)
کوک تو دلش: چرا نگرانش بودم و کمکش کردم ؟؟ فک کنم بخاطر دل مهربونمه غیر از این امکان نداره چیز دیگه ای باشه
.........
_اتتتتت چت شدهههه (به سمت ات میره براید استایل بغلش میکنع و میبرتش پیش دکتر عمارت)
_دکترررر زود باش بیا اینجا ات بی هوش شده
دکتر: باشه سریع بزارش اونجا تا معاینش کنم
( 30 مین بعد...معاینش کرد)
_حالش چطوره دکتر ؟ چرا غش کرده بود ؟؟
دکتر: چیز خاصی نیس فقط تو این مدت مخصوصا این اوایل خیلی تحت فشار بدی بوده پس عادی که بدنش ضعف نشون بده
_اها ممنونم دکتر
دکتر: خواهش میکنم فقط اینکه حواستون باشه که دوباره این اتفاق نیوفته باید دور از استرس نگهش دارید...فعلا هم حداقل تا فردا باید کامل استراحت کنه
_کی بهوش میاد ؟
دکتر:احتمالاً چند مین بعد...فعلا من میرم خدافظ
_ممنون دکتر خدافظ
( درکتر رفت)
_ینی تو این مدت انقد داشتی اذاب میدیدی ؟؟؟
( ات آروم آروم بهوش اومد)
_ات؟ بهوش اومدی
+م..من کجام ؟ چخبره
_تو بی هوش شدی منم اوردمت اینجا پیش دکتر عمارتمون...حالت خوبه جاییت که درد نمیکنه؟
+ خوبم من دیگه میرم اتاقم استراحت کنم
_وایسا بزار همراهت بیام دوباره چیزیت نشه
+نمیخوام کسی کمکم کنه مگه پا ندارم خودم برم
( از رو تخت بلند شد و میخواستم برم که یهو سرش گیج رفت و میخواست بیوفته که کوک گرفتش)
_دیدی گفتم وایسا کمکت کنم نمیگرفتمت افتاده بودی
+ مرسی که گرفتی حالا ولم کن خودم میرم
_( براید استایل بغلش کرد از اتاق رفت بیرون)
+مگه نمیشونوی دارم بهت میگم منو بزار زمیننننن
_هوی انسان باش دارم بهت لطف میکنم این جای تشکرته ؟؟
( ات با این حرف کوک دیگه حرفی نزد)
_بیا اینم اتاقت فقط دکتر گفت باید تا فردا استراحت کنی
+باشه
_من میرم فعلا
( رفت)
کوک تو دلش: چرا نگرانش بودم و کمکش کردم ؟؟ فک کنم بخاطر دل مهربونمه غیر از این امکان نداره چیز دیگه ای باشه
.........
۵.۰k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.