سرگذشت واقعی خودمه
سرگذشت واقعی خودمه
قسمت پانزدهم عشق ویسگونی ❤ ️
حوصلم سر رفته بود مث همیشه تو ویسگون تو پیج مهران میگشتم و کامنتارو میخوندم
که یهو دختری به نام نرگس براش کامنت گذاشت
_کجایی مهران جونی
مهران همون موقع کامنت گذاشت
_ممنونم نرگس خانم هزار بار گفتم درست منو صدا بزنین
وای ک چقد دلم غش رفت برای این غرورش
مهران دوباره کامنت گذاشت بیا پستی ک عکس ی بچه اس
و سریع کامنت پاک شد
منم سریع به زیر اون پست رفتم یعنی نرگس رو چیکار داشت اصلا نرگس کیه حتما میخاد دعواش کنه ک باهاش صمیمی نباشه دلم توی دلم نبود نمیدونم چرا دلشوره گرفته بودم نزدیک یک سالی بود ک میشناختمش و بهش اعتماد داشتم میدونستم با اینکه اخلاق خوبی نداره اما بهم وفاداره به کسی رو نمیده ک دیدم نرگس زیر همون عکس کامنت گذاشت
_من اومدم مهران
_سلام خوبی
_مرسی چیزی شده
_نه ولی 100 بار بت گفتم بودم زیر پستام اینجوری کامنت نزار نمیخام فکر بد کنن
_کی میخاد اخه فکر بد کنه اخه
_از این ب بعد خاستی حرفی بزنی بیا زیر همین عکس
_باشهههههه عزیزمممممم تو جون بخواه
_خب حالا زبون نریز راستی نرگس جووووونم
_جوووووووونم
_همین روزاس ک همه چی درست شه
_واقعا خوشحال شدم من برم بچه ام بیدار شد
توی شوک بودم بهش گفت نرگس جونم این یعنی چی ای خدا چیکار کنم بهش بگم یا نه چی داره درست میشه اگ منظورش ازدواج با منه ک هنو خونوادم مخالفن و هر لحظه هم دارن بدتر میشن داشتم دیوونه میشدم
شماره مهران گرفتم جواب نداد بعد یه ساعتی زنگ زد
_سلام مینازم ببخشید نشنیدم جونم کاری داشتی
_سلام اره کارت داشتم من تا بحال ازت چیزی نخاستم اما برای اولین بار ازت ی چیزی میخام
_جووون خانمم تو امر کن
_(خیلی خودمو کنترل کرده بودم که اروم برخورد کنم ک چیزی نفهمه چون میترسم الکی قضاوت کرده باشم) مهران میشه تو ویسگون بگی من عشقتم
_نه نمیشه
_چرا اخه
شروع کرد ب داد و بیداد کردن که فکر کردی من بی ناموسم من بی غیرتم من بی شرفم ک تو رو معرفی کنم که پسرای و دخترای هرزه بیان رابطمونو بهم بریزن همچنان داد میزد فوش میداد و تلفنو قطع کرد
من باید میفهمیدم که قضیه چیه اگ با نرگس باشه قیدشو میزنم هر چند که میدونستم محاله من برای اون میمردم #سرگذشت #رمان #داستان #عشق_ویسگونی
قسمت پانزدهم عشق ویسگونی ❤ ️
حوصلم سر رفته بود مث همیشه تو ویسگون تو پیج مهران میگشتم و کامنتارو میخوندم
که یهو دختری به نام نرگس براش کامنت گذاشت
_کجایی مهران جونی
مهران همون موقع کامنت گذاشت
_ممنونم نرگس خانم هزار بار گفتم درست منو صدا بزنین
وای ک چقد دلم غش رفت برای این غرورش
مهران دوباره کامنت گذاشت بیا پستی ک عکس ی بچه اس
و سریع کامنت پاک شد
منم سریع به زیر اون پست رفتم یعنی نرگس رو چیکار داشت اصلا نرگس کیه حتما میخاد دعواش کنه ک باهاش صمیمی نباشه دلم توی دلم نبود نمیدونم چرا دلشوره گرفته بودم نزدیک یک سالی بود ک میشناختمش و بهش اعتماد داشتم میدونستم با اینکه اخلاق خوبی نداره اما بهم وفاداره به کسی رو نمیده ک دیدم نرگس زیر همون عکس کامنت گذاشت
_من اومدم مهران
_سلام خوبی
_مرسی چیزی شده
_نه ولی 100 بار بت گفتم بودم زیر پستام اینجوری کامنت نزار نمیخام فکر بد کنن
_کی میخاد اخه فکر بد کنه اخه
_از این ب بعد خاستی حرفی بزنی بیا زیر همین عکس
_باشهههههه عزیزمممممم تو جون بخواه
_خب حالا زبون نریز راستی نرگس جووووونم
_جوووووووونم
_همین روزاس ک همه چی درست شه
_واقعا خوشحال شدم من برم بچه ام بیدار شد
توی شوک بودم بهش گفت نرگس جونم این یعنی چی ای خدا چیکار کنم بهش بگم یا نه چی داره درست میشه اگ منظورش ازدواج با منه ک هنو خونوادم مخالفن و هر لحظه هم دارن بدتر میشن داشتم دیوونه میشدم
شماره مهران گرفتم جواب نداد بعد یه ساعتی زنگ زد
_سلام مینازم ببخشید نشنیدم جونم کاری داشتی
_سلام اره کارت داشتم من تا بحال ازت چیزی نخاستم اما برای اولین بار ازت ی چیزی میخام
_جووون خانمم تو امر کن
_(خیلی خودمو کنترل کرده بودم که اروم برخورد کنم ک چیزی نفهمه چون میترسم الکی قضاوت کرده باشم) مهران میشه تو ویسگون بگی من عشقتم
_نه نمیشه
_چرا اخه
شروع کرد ب داد و بیداد کردن که فکر کردی من بی ناموسم من بی غیرتم من بی شرفم ک تو رو معرفی کنم که پسرای و دخترای هرزه بیان رابطمونو بهم بریزن همچنان داد میزد فوش میداد و تلفنو قطع کرد
من باید میفهمیدم که قضیه چیه اگ با نرگس باشه قیدشو میزنم هر چند که میدونستم محاله من برای اون میمردم #سرگذشت #رمان #داستان #عشق_ویسگونی
۱۲۶.۵k
۰۹ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.