گل پژمرده
گل پژمرده
پارت دهم
ا/ت: که دیدم یه مرد با صورت خونی پشت دره و می سان هم گریه میکنه که یه دفعه با صدای می سان از خواب پریدم. می سان: مامان بلند شو بابا اومده ا/ت: بلند شدم دیدم که تهیونگ بالا سرمه عاااا تو اینجا چیکار میکنی؟ تهیونگ: انگار یادت رفته قرار بود امروز بیام دنبال دخترم پاشو حاضرش کن دیرش میشه ا/ت: باشه به من دستور نده خودم میدونم ا/ت:می سان کلی حرف میزد راجب تهیونگ و حرف زدنای الکی می سان:امروز بابای بی ریش و سیبیل و خوش تیپم رو به دوستام نشون میدم ا/ت: می سان اینجوری نگو شاید ناراحت بشه، داشتم دکمه های لباسش رو میبستم که رفت پیش تهیونگ و لباش رو غنچه کردو گفت نالاحت میسی؟ تهیونگ:وقتی اینجوری گفت سرش رو بوسیدن و بهش گفتم: نه بعد رفت پیش ا/ت گفت : نمیشه ا/ت: باشه بیا دکمه لباست رو ببندم دیرت میشه (با حرص)و کولش رو به تهیونگ دادم تهیونگ: وقتی دیدم ا/ت اینجوری حرص میخوره و می سان هم اذیتش میکنه خندم گرفت و با خودم گفتم چی میشد این لحظات رو با هم سهیم میشدیم؟ که ا/ت اومد سمتم و کوله می سان رو بهم داد بعد می سان رو بغل کرد و گفت: اذیت نکنیا بعد هن خداحافظی کردن ا/ت: دلم شور میزد نکنه میخواد می سان رو ببره و دیگه نیاره؟ نه بابا از فکرا در اومدم و حاضر شدم و رفتم گالری که دیدم جیمین و جونگ کوک اونجان خیلی خوشحال شدم و بغلشون کردم و گفتم بیاین بریم گالری رو نشونتون بدم بعد از اینکه گالری رو نشونشون دادم رفتیم تو اتاق من که سلین درو باز کرد و گفت :اییی ببخشید نمیدونستم مهمون داری.ا/ت: نه بابا بیا تو. جیمین: رفتیم تو اتاق ا/ت که یه خانم درو باز کردو گفت ببخشید نمیدونستم مهمون داری خیلی کیوت بود دلم با دیدنش یه جوری شد ا/ت: بیا تو چی میخوری قهوه شما دو تا چی؟ جیمین و کوکی: ماهم قهوه ا/ت:باشه سلین: بعد از اینکه رفتم تو کنار آقایی که موهاش صورتی بود و معلوم بود فرانسوی نیست نشستم وازش پرسیدن ببخشید شما اهل کجا هستید؟ جیمین:وقتی ازم سوال پرسید نمیدونم چرا ولی دست پاچه شدم و گفتم :عا من من اهل کره جنوبی هستم. ا/ت: از دست پاچه شدن جیمین خنده ام گرفت معلوم بود از سلین خوشش اومده سلین: وقتی گفت اهل کره س خوشحال شدم و بغلش کردم و گفتم منم کره ایممم جیمین:معلوم بود اونم کره ای ولی نمیدونم چرا یه دفعه بغلم کرد داشت قلبم از سینه ام در می اومد که ....
پارت دهم
ا/ت: که دیدم یه مرد با صورت خونی پشت دره و می سان هم گریه میکنه که یه دفعه با صدای می سان از خواب پریدم. می سان: مامان بلند شو بابا اومده ا/ت: بلند شدم دیدم که تهیونگ بالا سرمه عاااا تو اینجا چیکار میکنی؟ تهیونگ: انگار یادت رفته قرار بود امروز بیام دنبال دخترم پاشو حاضرش کن دیرش میشه ا/ت: باشه به من دستور نده خودم میدونم ا/ت:می سان کلی حرف میزد راجب تهیونگ و حرف زدنای الکی می سان:امروز بابای بی ریش و سیبیل و خوش تیپم رو به دوستام نشون میدم ا/ت: می سان اینجوری نگو شاید ناراحت بشه، داشتم دکمه های لباسش رو میبستم که رفت پیش تهیونگ و لباش رو غنچه کردو گفت نالاحت میسی؟ تهیونگ:وقتی اینجوری گفت سرش رو بوسیدن و بهش گفتم: نه بعد رفت پیش ا/ت گفت : نمیشه ا/ت: باشه بیا دکمه لباست رو ببندم دیرت میشه (با حرص)و کولش رو به تهیونگ دادم تهیونگ: وقتی دیدم ا/ت اینجوری حرص میخوره و می سان هم اذیتش میکنه خندم گرفت و با خودم گفتم چی میشد این لحظات رو با هم سهیم میشدیم؟ که ا/ت اومد سمتم و کوله می سان رو بهم داد بعد می سان رو بغل کرد و گفت: اذیت نکنیا بعد هن خداحافظی کردن ا/ت: دلم شور میزد نکنه میخواد می سان رو ببره و دیگه نیاره؟ نه بابا از فکرا در اومدم و حاضر شدم و رفتم گالری که دیدم جیمین و جونگ کوک اونجان خیلی خوشحال شدم و بغلشون کردم و گفتم بیاین بریم گالری رو نشونتون بدم بعد از اینکه گالری رو نشونشون دادم رفتیم تو اتاق من که سلین درو باز کرد و گفت :اییی ببخشید نمیدونستم مهمون داری.ا/ت: نه بابا بیا تو. جیمین: رفتیم تو اتاق ا/ت که یه خانم درو باز کردو گفت ببخشید نمیدونستم مهمون داری خیلی کیوت بود دلم با دیدنش یه جوری شد ا/ت: بیا تو چی میخوری قهوه شما دو تا چی؟ جیمین و کوکی: ماهم قهوه ا/ت:باشه سلین: بعد از اینکه رفتم تو کنار آقایی که موهاش صورتی بود و معلوم بود فرانسوی نیست نشستم وازش پرسیدن ببخشید شما اهل کجا هستید؟ جیمین:وقتی ازم سوال پرسید نمیدونم چرا ولی دست پاچه شدم و گفتم :عا من من اهل کره جنوبی هستم. ا/ت: از دست پاچه شدن جیمین خنده ام گرفت معلوم بود از سلین خوشش اومده سلین: وقتی گفت اهل کره س خوشحال شدم و بغلش کردم و گفتم منم کره ایممم جیمین:معلوم بود اونم کره ای ولی نمیدونم چرا یه دفعه بغلم کرد داشت قلبم از سینه ام در می اومد که ....
۶.۲k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.