(های گایز کسایی که قبلا این فیک رو خوندن این پارت رو دوبا
(های گایز کسایی که قبلا این فیک رو خوندن این پارت رو دوباره بخونن چون این پارت از دفعه قبل فرق داره )
گل پژمرده
پارت نهم
ا/ت:جونگ کوک دست من رو کشید و گفت بیا بریم دیگه ا/ت:باشه بریم داشتیم دنبال یه بازی مناسب میگشتیم که می سان به تهیونگ گفت می سان :شما خیلی خوش تیپ هستید مامانم بهم گفته بابام هم خیلی خوش تیپ و خوبه. تهیونگ: خب الان بابات کجاعه هان مامانت بهت اینو نگفته؟ می سان: چرا گفته بابام یه کشور دیگس و مامانم گفته زود میاد پیشم منم ارزو میکنم بابام زود بیاد پیشم می سان: راستی اسم شما چیه؟ تهیونگ: کیم تهیونگ می سان: واقعا فامیلی بابا منم کیم ه براهمین فامیلی منم کیم هست کیم می سان تهیونگ:اووو پس اسمت می سان؟ می سان : اوهوم. ا/ت: داشتیم همین جوری راه میرفتیم که تهیونگ می سان رو گذاشت زمین و خودش هم نشست زمین و خودش رو هم قد می سان کرد تهیونگ: می سان اگه بگم آرزوت بر آورده شده چی میگی می سان : نه برآورده نشده دور برشو نگاه میکنه چون بابام نیست تهیونگ: چرا هست رو به روته داره باهات حرف میزنه ا/ت: بعد از این حرفا می سان دستشو رد دهنش گذاشت و به من نگاه کرد و اومد سمتم تو چشماش اشک جمع شده بود می سان: مامانی،دست ا/ت رو گرفت بابامه اره؟ اومده پیشمون ؟ ا/ت: یه قطره اشک از چشمم افتاد اره اومده تهیونگ رو بغل کرد. تهیونگ: بعد از کلی بازی کردن تصمیم گرفتیم بریم خونه که می سان تو بغل من خوابش برده بود.تهیونگ: تا خونه میرسونمتون ا/ت:و به جونگ کوک و جیمین گفت که با ماشین تهیونگ برن و مارو با ماشین خودم رسوند بعد رسوندم تا بالا اومد و می سان رو تو تختش گذاشت بعد بهش گفتم : بیا سوئیچ ماشین تا خونه باهاش برو دفعه بعد بده جونگ کوک بیارش تهیونگ: نمیخواد با تاکسی میرم ا/ت:هر جور راحتی تهیونگ: راستی فردا خودم میام دنبال می سان و میبرمش مهد از اون طرف خودم میرم دنبالش و میریم پارک و رستوران. ا/ت :اولش نمیخواستم قبول کنم ولی خب اون پدرش بود پس قبول کردم . باشه فردا ساعت ۷ اینجا باش تهیونگ: اوکی کاری نداری؟ ا/ت: یه دفعه شروع کرد صمیمی حرف زدن که اخم کردم و گفتم نه بفرمایید. فردا صبح زنگ خونه به صدا در اومد ساعت ۵:۳۰ بود ا/ت؛ یعنی کیه؟ که دیدم یه مرد با صورت خونی پشت دره و می سان دستشه و می سان هم گریه میکنه که یه دفعه.....
گل پژمرده
پارت نهم
ا/ت:جونگ کوک دست من رو کشید و گفت بیا بریم دیگه ا/ت:باشه بریم داشتیم دنبال یه بازی مناسب میگشتیم که می سان به تهیونگ گفت می سان :شما خیلی خوش تیپ هستید مامانم بهم گفته بابام هم خیلی خوش تیپ و خوبه. تهیونگ: خب الان بابات کجاعه هان مامانت بهت اینو نگفته؟ می سان: چرا گفته بابام یه کشور دیگس و مامانم گفته زود میاد پیشم منم ارزو میکنم بابام زود بیاد پیشم می سان: راستی اسم شما چیه؟ تهیونگ: کیم تهیونگ می سان: واقعا فامیلی بابا منم کیم ه براهمین فامیلی منم کیم هست کیم می سان تهیونگ:اووو پس اسمت می سان؟ می سان : اوهوم. ا/ت: داشتیم همین جوری راه میرفتیم که تهیونگ می سان رو گذاشت زمین و خودش هم نشست زمین و خودش رو هم قد می سان کرد تهیونگ: می سان اگه بگم آرزوت بر آورده شده چی میگی می سان : نه برآورده نشده دور برشو نگاه میکنه چون بابام نیست تهیونگ: چرا هست رو به روته داره باهات حرف میزنه ا/ت: بعد از این حرفا می سان دستشو رد دهنش گذاشت و به من نگاه کرد و اومد سمتم تو چشماش اشک جمع شده بود می سان: مامانی،دست ا/ت رو گرفت بابامه اره؟ اومده پیشمون ؟ ا/ت: یه قطره اشک از چشمم افتاد اره اومده تهیونگ رو بغل کرد. تهیونگ: بعد از کلی بازی کردن تصمیم گرفتیم بریم خونه که می سان تو بغل من خوابش برده بود.تهیونگ: تا خونه میرسونمتون ا/ت:و به جونگ کوک و جیمین گفت که با ماشین تهیونگ برن و مارو با ماشین خودم رسوند بعد رسوندم تا بالا اومد و می سان رو تو تختش گذاشت بعد بهش گفتم : بیا سوئیچ ماشین تا خونه باهاش برو دفعه بعد بده جونگ کوک بیارش تهیونگ: نمیخواد با تاکسی میرم ا/ت:هر جور راحتی تهیونگ: راستی فردا خودم میام دنبال می سان و میبرمش مهد از اون طرف خودم میرم دنبالش و میریم پارک و رستوران. ا/ت :اولش نمیخواستم قبول کنم ولی خب اون پدرش بود پس قبول کردم . باشه فردا ساعت ۷ اینجا باش تهیونگ: اوکی کاری نداری؟ ا/ت: یه دفعه شروع کرد صمیمی حرف زدن که اخم کردم و گفتم نه بفرمایید. فردا صبح زنگ خونه به صدا در اومد ساعت ۵:۳۰ بود ا/ت؛ یعنی کیه؟ که دیدم یه مرد با صورت خونی پشت دره و می سان دستشه و می سان هم گریه میکنه که یه دفعه.....
۹.۷k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.