part 40
#part_40
#رها
رها-بچه ها مطمئنید که بریم؟ به نظر من که نریم بهتره
شکیب-میل خودته میتونی برگردی با فریال بریم خرید
رها-نه نه نه به نظرم اصلا درست نیست این دوتا باهم تنها باشن بریم پیششون
طاها-فریال چیکار کردی مگه که اینطور ازت فرار میکنه؟ 😂
فلایر-هیچی بابا زن تو لوسه
با این حرف فریال برگام ریخت 😐
رها-جانننننن؟ 😐
فلایر-میگم رها لوسه ....لوسی دیگه
برگشتم تا ریکشن طاها رو ببینم
با خنده زل زده بود به ما تا متوجه نگاه من شد خندشو خورد
طاها-ن اصلا لوس نیست خیلی هم خوبه
شکیب-بسه بابا بیاد بریم
همه به سمت آسانسور راه افتادیم
چون دیر وقت بود و نمیدونستیم بریم کجا تصمیم گرفتیم بیایم پیش نازی و مبین که خونه مبین بودن
اوففف نازی چقدر فحشم بده
ولی بیخی بهتر از اینه که بریم خرید
همون بهتره بریم مزاحم این دوتا کرکس عاشق شیم
هر چی شکیب زنگو میزد کسی درو باز نمیکرد
فریال-شاید نیستن
رها-الان کجا میتونن رفته باشن؟
طاها-شایدم خونن ولی صدا رو نمیشنون
فلایر-خو الان چیکار کنیم؟
شکیب-میریم تو خونه
رها-چطور؟
طاها دسته کلید از تو جیبش در اورد
طاها-اینطور
فلایر-تو کلید خونه مبینم داری؟
شکیب-منم دارم
رها-آویزون که میگن این دوتان
فریال-موافقم
طاها درو باز کرد
برقا روشن بود اما کسی خونه نبود
به سمت آشپزخونه رفتم اونجا هم کسی نبود
خواستم برم تو بالکن که با صدای طاها برگشتم سمتش
محکم در اتاق بست
طاها-یا ابلفضل خدایا توبه توبه
شکیب-چیشد
طاها-به نظرم جمع کنیم بریم
فریال-تا این حد وضع خراب بود
طاها-نه بابا خواب بودن
رها-پس چرا جو میدی؟
طاها-پوشش مناسب نبود خو
رها-خدیاااا شفاااا
فریال-الان چیکار کنیم؟
طاها-رها مشکلی نداری شب بمونیم همین جا؟
رها-ن به هر حال فردا هم باید باهم باشیم دیگه
فریال-پس ماهم میمونیم
شکیب-باش
#شکلات_تلخ
#رها
رها-بچه ها مطمئنید که بریم؟ به نظر من که نریم بهتره
شکیب-میل خودته میتونی برگردی با فریال بریم خرید
رها-نه نه نه به نظرم اصلا درست نیست این دوتا باهم تنها باشن بریم پیششون
طاها-فریال چیکار کردی مگه که اینطور ازت فرار میکنه؟ 😂
فلایر-هیچی بابا زن تو لوسه
با این حرف فریال برگام ریخت 😐
رها-جانننننن؟ 😐
فلایر-میگم رها لوسه ....لوسی دیگه
برگشتم تا ریکشن طاها رو ببینم
با خنده زل زده بود به ما تا متوجه نگاه من شد خندشو خورد
طاها-ن اصلا لوس نیست خیلی هم خوبه
شکیب-بسه بابا بیاد بریم
همه به سمت آسانسور راه افتادیم
چون دیر وقت بود و نمیدونستیم بریم کجا تصمیم گرفتیم بیایم پیش نازی و مبین که خونه مبین بودن
اوففف نازی چقدر فحشم بده
ولی بیخی بهتر از اینه که بریم خرید
همون بهتره بریم مزاحم این دوتا کرکس عاشق شیم
هر چی شکیب زنگو میزد کسی درو باز نمیکرد
فریال-شاید نیستن
رها-الان کجا میتونن رفته باشن؟
طاها-شایدم خونن ولی صدا رو نمیشنون
فلایر-خو الان چیکار کنیم؟
شکیب-میریم تو خونه
رها-چطور؟
طاها دسته کلید از تو جیبش در اورد
طاها-اینطور
فلایر-تو کلید خونه مبینم داری؟
شکیب-منم دارم
رها-آویزون که میگن این دوتان
فریال-موافقم
طاها درو باز کرد
برقا روشن بود اما کسی خونه نبود
به سمت آشپزخونه رفتم اونجا هم کسی نبود
خواستم برم تو بالکن که با صدای طاها برگشتم سمتش
محکم در اتاق بست
طاها-یا ابلفضل خدایا توبه توبه
شکیب-چیشد
طاها-به نظرم جمع کنیم بریم
فریال-تا این حد وضع خراب بود
طاها-نه بابا خواب بودن
رها-پس چرا جو میدی؟
طاها-پوشش مناسب نبود خو
رها-خدیاااا شفاااا
فریال-الان چیکار کنیم؟
طاها-رها مشکلی نداری شب بمونیم همین جا؟
رها-ن به هر حال فردا هم باید باهم باشیم دیگه
فریال-پس ماهم میمونیم
شکیب-باش
#شکلات_تلخ
۵۶.۲k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.