My Charming Bully

My Charming Bully
part: one


---

زنگ مدرسه به صدا دراومد و صدای جمعیت توی راهرو پخش شد. صداها گم شده بودن بین فریادهایی که از ته سالن می‌اومد. دخترها با عجله خودشونو به کلاس می‌رسوندن، پسرها هم با صدای بلند می‌خندیدن و هل می‌دادن همو.

هانا با یه دفتر به بغل، سرش پایین بود و از کنار دیوار حرکت می‌کرد. نه به خاطر اینکه بترسه... فقط نمی‌خواست کسیو ببینه.

: فقط یه روز دیگه تموم شه، همین...

اونقدر با فکرای خودش درگیر بود که نفهمید یه لحظه صدای اطرافش ساکت شد. و اون لحظه... درست وقتی اتفاق افتاد که از کنار راهروی سالن ورزش رد شد.

_: اوه ببین کی اینجاست.

صدا خشک و عمیق بود. صدایی که هیچ‌کس دوست نداشت اسمشو پشتش بشنوه.

: برو کنار جیمین، کار دارم.

_: کار داری؟ با اون قیافه‌ی افسرده‌ت؟ بذار حدس بزنم... بازم رفتی تو دفتر مشاوره که گریه کنی؟

صدای خنده‌ی بقیه‌ی گروهش فضا رو پر کرد.

: هی جیمین... خیلی دلسوزه! یه دستمال بده بهش 😏


هانا سرشو بلند کرد. نگاهش افتاد به جمعی که ته راهرو ایستاده بودن. جیمین، با اون موهای بلوند روشنش و عینک آفتابی‌ای که همیشه به تیپ مدرسه می‌زد، دست به سینه ایستاده بود و نگاهش تو چشمای هانا قفل بود.

: مشکل روانی داری؟

_: نه، ولی تو داری. چون هنوز نفهمیدی که نباید از کنار ما رد شی، بدون اجازه.

= : هانا... بیا بریم، بیخیال شو...

: هایونه برو. من با اینا کاری ندارم.

_: ولی من باهات کار دارم.

یه قدم اومد جلو. کل راهرو پر از سکوت شد. صدای بقیه‌ی بچه‌ها قطع شده بود. مثل همیشه وقتی جیمین تصمیم می‌گرفت یکی رو تحقیر کنه، همه نگاه می‌کردن ولی هیچ‌کس جلو نمی‌اومد.

_: چرا همیشه قیافه‌ت اینجوریه؟ انگار دنیا بدهکارته. یا شاید چون هیچ‌کسو نداری که اهمیت بده؟

: بهتر از اینه که مث تو باشم. با یه مشت آدم که واسه خنده‌ی الکی هر کاری می‌کنن.

^ : اوه این یکی جرئت داره... دمت گرم دختر.

_: ساکت شو یونگی.

جیمین یه لحظه نزدیک‌تر شد. فاصله‌شون فقط چند قدم بود. اونقدر نزدیک که بوی اسپری تلخش توی بینی هانا پیچید. اما هانا تکون نخورد. همون‌طور صاف ایستاده بود.

_: مواظب زبونت باش. چون ممکنه دفعه‌ی بعد، اینطور راحت نگذره.

: برو کنار.

_: با یه خواهش خوشگل شاید...

= : هانا، تمومش کن، بریم...

: گفتم برو کنار.

هانا یه قدم برداشت و شونه‌اش محکم به جیمین خورد. صدا توی سالن پیچید.

صدای سکوت.

و بعد فقط یه جمله از جیمین اومد، آروم و یخ‌زده:

_: بازی رو تو شروع کردی...


---
دیدگاه ها (۱)

My Charming Bullypart:two ---زنگ تفریح بود و همه بچه‌ها از ک...

.--- علامت شخصیت‌ها:هانا ➤ +هایونه (دوست صمیمی هانا) ➤ =جیمی...

---عشق یعنی تکیه‌گاهی که حتی در طوفان‌های سخت زندگی نمی‌لغزد...

"𝑹𝑯𝒀𝑻𝑯𝑴 𝑶𝑭 𝒀𝑶𝑼𝑷𝑨𝑹𝑻:𝒕𝒆𝒏---بعد از اجرای پرشور و صدای تشویق‌های...

درخواستی🖤🩸🩸

ویو کوک-حالا اسمت چیه؟÷به تو چههیچ پری جرعت نکرده بود این حر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط