ارباب مهربون من پارت ۱۹ فیک بی تی اس
ارباب مهربون من پارت ۱۹ #فیک_بی_تی_اس
توجه کنید این پارت آخر نیست!
پرش زمانی به موقع عروسی
ا.ت ویو
توی یکی از اتاق های سالن عروسی داشتم آماده میشدم .... بعد از اینکه میکاپرا میکاپم کردن و موهامو فقط کمی حالت دادن لباس عروسی ،خوشگلم رو پوشیدم[اسلاید دوم] کفش های پاشنه بلندم هم پوشیدم[اسلاید سوم] و در اتاق رو باز کردم که جیمین رو دیدم اون واقعا با اون کت و شلوار خوشتیپ شده
جیمین ویو
رفتم که ا.ت رو صدا کنم که بیاد بریم چون تقریبا همه مهمونا پایین رو سالن هستن ... رفتم جلو در تا در بزنم که در باز شد و ا.ت اومد بیرون ... واو اون چقد توی این لباس سفید خوشگل شده... شبیه پری ها شده ... واقعا فک کنم عاشقش شدم
+: سلام(لبخند)
_: عا...س.سلام ... چه خوشگل شدی(محوش شده)
+: ممنون تو هم همینطور(خجالت و لبخند)
_: مرسی.... بریم؟
+: اوهوم
ا.ت بازوی جیمین رو گرفت و باهم از پله ها اومدن پایین و همه مهمونا شروع کردن به دست زدن ... ا.ت و جیمین رفت تو جایگاه و روی صندلی ها نشستن .... بعد از اینکه عاقد اونا رو به عقد هم درآورد همه دست زدن و عاقد هم سند ازدواج رو داد دست ا.ت و جیمین هم مشتاقانه پیشونی ا.ت رو بوسید
ا.ت ویو
خیلی هیجان داشتم و خوشحال هم بودم انگار .... ولی چطور میشه؟ چرا باید از این خوشحال شم؟ نکنه واقعا عاشقش شدم؟ یا خدااا
بعدش موزیک پخش شد و جیمین دست ا.ت رو گرفت و باهم رفتن وسط و شروع کردن باهم رقصیدن ... آهنگ خیلی ملایم بود و اونا هم با لبخندی دلنشین میرقصین ... بعد رقصشون تموم شد و رفتن نشستن که مامان و بابای جیمین اومدن پیشمون ....
تازه قراره بعد از این اتفاق های باحال تر بیوفته...!
توجه کنید این پارت آخر نیست!
پرش زمانی به موقع عروسی
ا.ت ویو
توی یکی از اتاق های سالن عروسی داشتم آماده میشدم .... بعد از اینکه میکاپرا میکاپم کردن و موهامو فقط کمی حالت دادن لباس عروسی ،خوشگلم رو پوشیدم[اسلاید دوم] کفش های پاشنه بلندم هم پوشیدم[اسلاید سوم] و در اتاق رو باز کردم که جیمین رو دیدم اون واقعا با اون کت و شلوار خوشتیپ شده
جیمین ویو
رفتم که ا.ت رو صدا کنم که بیاد بریم چون تقریبا همه مهمونا پایین رو سالن هستن ... رفتم جلو در تا در بزنم که در باز شد و ا.ت اومد بیرون ... واو اون چقد توی این لباس سفید خوشگل شده... شبیه پری ها شده ... واقعا فک کنم عاشقش شدم
+: سلام(لبخند)
_: عا...س.سلام ... چه خوشگل شدی(محوش شده)
+: ممنون تو هم همینطور(خجالت و لبخند)
_: مرسی.... بریم؟
+: اوهوم
ا.ت بازوی جیمین رو گرفت و باهم از پله ها اومدن پایین و همه مهمونا شروع کردن به دست زدن ... ا.ت و جیمین رفت تو جایگاه و روی صندلی ها نشستن .... بعد از اینکه عاقد اونا رو به عقد هم درآورد همه دست زدن و عاقد هم سند ازدواج رو داد دست ا.ت و جیمین هم مشتاقانه پیشونی ا.ت رو بوسید
ا.ت ویو
خیلی هیجان داشتم و خوشحال هم بودم انگار .... ولی چطور میشه؟ چرا باید از این خوشحال شم؟ نکنه واقعا عاشقش شدم؟ یا خدااا
بعدش موزیک پخش شد و جیمین دست ا.ت رو گرفت و باهم رفتن وسط و شروع کردن باهم رقصیدن ... آهنگ خیلی ملایم بود و اونا هم با لبخندی دلنشین میرقصین ... بعد رقصشون تموم شد و رفتن نشستن که مامان و بابای جیمین اومدن پیشمون ....
تازه قراره بعد از این اتفاق های باحال تر بیوفته...!
۱۵.۶k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.