🛑پارت سوم=
🛑پارت سوم=
نیما از پشت در:«زبونتو گاز بگیر»حامد خودشو جمع و جور کرد و اومد بیرون:«اینجا چیکار میکنی؟؟!!»-داشتم رد میشدم حرفاتو شنیدم/-ببخشینا سرویس بهداشتی یه مکانی کاملا شخصیه،الان هر کی که میره مستراح شما میری پشت در وایمیستی گوش میکنی که طرف چیکار میکنه؟!/-نه والا،الانشم واینستادم گوش کنم داشتم با اجازتون رد میشدم که حرفاتونو شنیدم،راستی،تو چرا اینقدره نا امیدی،چیزی شده؟/-دیگه،بلاخره،از کار و بار افتادم/-بازم فکر شغلتی،واقعا که(رفت نشست رو تختش)/حامد چپ نگاش کرد:«تو کِی مرخص میشی؟»-چطور مگه؟/-حداقل بری میتونم تو درد خودم بمیرم،دیگه کسی پیشم نمیمونه که هی ور ور حرف بزنه/-دستت درد نکنه،واقعا دستت درد نکنه/-آره...دستم درد نکنه😒/-مزاحمم دیگه یعنی؟/-نه خب مراحمین ولی حرمت سرهنگو نگه دار/-چند ساعت پیش که میگفتم سرهنگ بدت میومد چی شد؟!😄/-همین الانشم بدم میاد/-جناب سرهنگ؟...(حامد چپ نگاش کرد)خیله خب،اونجوری نگام نکن خواستم حرصتو در بیارم😂/-من گفتم با تو یکی نمیشم،قبول نکردی/رفت./-کجا میری؟آقا حامد؟!،دِ...چی گفتم بهش بر خورد؟😐/نشون داد حامد و نیما رو تخت نشسته بودن.نیما:«آقا حامد،(حامد سرشو اونور کرد)نِچ نِچ نِچ،مگه بچه ای قهر میکنی؟/-من قهر کردم به نظرت؟/-ظاهرت که همینو میگه،دوست داری کسی دوستت نباشه...؟باشه،من حرفی ندارم،ولی دیگه نباید باهام صحبت کنی/-من از اولشم همینو میگفتم/-باشه،خود دانی،ولی دیگه از این یه بعد نه تو منو میشناسی نه من تورو/-حرف نزن،پرستار کو/- ... /-با جناب الیم مثلا/-گفتم که،من شما رو نمیشناسم/-به جهنم،خودم پا میشم ببینم کجاست/-چیکارش داری/- ... /-با تو اما!/-مگه خودت نمیگی من تورو نمیشناسم،خب منم تورو نمیشناسم/-بابا شوخی کردم تو هم باور میکنی؟/-ولی من جدی میگم.../پا شد رفت.
نیما از پشت در:«زبونتو گاز بگیر»حامد خودشو جمع و جور کرد و اومد بیرون:«اینجا چیکار میکنی؟؟!!»-داشتم رد میشدم حرفاتو شنیدم/-ببخشینا سرویس بهداشتی یه مکانی کاملا شخصیه،الان هر کی که میره مستراح شما میری پشت در وایمیستی گوش میکنی که طرف چیکار میکنه؟!/-نه والا،الانشم واینستادم گوش کنم داشتم با اجازتون رد میشدم که حرفاتونو شنیدم،راستی،تو چرا اینقدره نا امیدی،چیزی شده؟/-دیگه،بلاخره،از کار و بار افتادم/-بازم فکر شغلتی،واقعا که(رفت نشست رو تختش)/حامد چپ نگاش کرد:«تو کِی مرخص میشی؟»-چطور مگه؟/-حداقل بری میتونم تو درد خودم بمیرم،دیگه کسی پیشم نمیمونه که هی ور ور حرف بزنه/-دستت درد نکنه،واقعا دستت درد نکنه/-آره...دستم درد نکنه😒/-مزاحمم دیگه یعنی؟/-نه خب مراحمین ولی حرمت سرهنگو نگه دار/-چند ساعت پیش که میگفتم سرهنگ بدت میومد چی شد؟!😄/-همین الانشم بدم میاد/-جناب سرهنگ؟...(حامد چپ نگاش کرد)خیله خب،اونجوری نگام نکن خواستم حرصتو در بیارم😂/-من گفتم با تو یکی نمیشم،قبول نکردی/رفت./-کجا میری؟آقا حامد؟!،دِ...چی گفتم بهش بر خورد؟😐/نشون داد حامد و نیما رو تخت نشسته بودن.نیما:«آقا حامد،(حامد سرشو اونور کرد)نِچ نِچ نِچ،مگه بچه ای قهر میکنی؟/-من قهر کردم به نظرت؟/-ظاهرت که همینو میگه،دوست داری کسی دوستت نباشه...؟باشه،من حرفی ندارم،ولی دیگه نباید باهام صحبت کنی/-من از اولشم همینو میگفتم/-باشه،خود دانی،ولی دیگه از این یه بعد نه تو منو میشناسی نه من تورو/-حرف نزن،پرستار کو/- ... /-با جناب الیم مثلا/-گفتم که،من شما رو نمیشناسم/-به جهنم،خودم پا میشم ببینم کجاست/-چیکارش داری/- ... /-با تو اما!/-مگه خودت نمیگی من تورو نمیشناسم،خب منم تورو نمیشناسم/-بابا شوخی کردم تو هم باور میکنی؟/-ولی من جدی میگم.../پا شد رفت.
۸۸۳
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.