متعلق به او:
متعلق به او:
#part12
ب.س:خب خواهر قرار بود بهمون بگی برا چی اومدی
...اول از همه اومدم داداشمو بعد مدت ها دوری ببینم همچنین برادر زاده گلم خودت میدونی دونگ ووک و سئول از بچگی باهم بزرگ شدن و تو بچگی زیاد کنار هم بودن ولی با رفتن پسرم به خارج از کشور نشد بیایم پیشتون
ب.س:برو سر اصل مطلب جیوو
....میخوام سئول رو برای پسرم خواستگاری کنم
سئول با این حرف یه لحظه شوکه شد
ب.س:ولی تا وقتی سئول راضی نباشه نمیتونم دخترمو بدم سئول دخترم تو موافقی؟
+ببخشید عمه جان ولی من درخواستتونو رد میکنم من تازه دارم میرم دانشگاه و زوده و اینکه من علاقه ای به دونگ ووک ندارم
√چ چی چرا؟سئول من و تو تو بچگی...
+درسته تو بچگی ما یه حسایی به هم داشتیم ولی اون مال بچگیا بوده من دیگه باید برم ببخشید عمه جان
دونگ وو که عصبی شده بود ولی به روی خودش نیاورد با حرف مامانش پاشد و رفت دنبال سئول وقتی به قسمت خلوت رسید بازو سئول رو محکم گرفت بردش سمت دیوار
+داری چیکار میکنی دستمو ول کن
√پایه کسه دیگه ای در میونه؟
+ول کن دستمو دونگ وو
√بهت گفتم پایه کسه دیگه ای در میونه؟(عصبی)
سئول کمی فکر کرد و گفت
+آره پایه کسه دیگه ای در میونه
سئول دستشو کشید و دونگ وو رو هول داد
√میدونستم....پیداش میکنم تو فقط و فقط مال منی
و بعد از اونجا رفت دخترک دستی به بازوش کشید و رفت تو اتاقش و به طرف تراس رفت ماه امشب کامل بود و روشنایش میزد به اتاقش نگاهی بهش انداخت و لبخند زد قافل از اینکه یکی تمام مدت از اون پایین بهش خیره شده بود و ثانیه ای چشمشو برنمیداشت نور ماه صورت فرشته مانند دخترک رو از قبل هم زیبا تر میکرد که دخترک متوجهش شد و آروم دست تکون داد که کوک به خودش اومد
+تو چرا نرفتی؟
_کی دیدی یه بادیگارد بره بخوابه
+تو دیگه خیلی حرف گوش کنی
سئول از عمارت اومد بیرون و به طرف کوک
+بابت رفتار پسرعمم متاسفم اون همیشه همینطوریه
_شما چرا متاسفید مشکلی نیست
+راستش میخواستم ی یه چیزی بگم
_مشکلی پیش اومده
+راستش پسرعمم ازم خواستگاری کرده و و من ردش کردم میخواستم ی یه مدت نقش دوست پسرمو بازی کنی
کوک نمیدونست از این حرف خوشحال باشه یا ناراحت ولی اون دلش نمیخواست نقش بازی کنه
_چرا من؟
+شاید چون تو از بقیه بهتری تو دنبال چیزی نیستی همه آدمایه اینجا دنبال یه فرصتن خواهش میکنم قبول کن قول میدم واست جبران کنم
_خیله خب هرچی شما بگید
شرمنده بخاطر تاخیر
#part12
ب.س:خب خواهر قرار بود بهمون بگی برا چی اومدی
...اول از همه اومدم داداشمو بعد مدت ها دوری ببینم همچنین برادر زاده گلم خودت میدونی دونگ ووک و سئول از بچگی باهم بزرگ شدن و تو بچگی زیاد کنار هم بودن ولی با رفتن پسرم به خارج از کشور نشد بیایم پیشتون
ب.س:برو سر اصل مطلب جیوو
....میخوام سئول رو برای پسرم خواستگاری کنم
سئول با این حرف یه لحظه شوکه شد
ب.س:ولی تا وقتی سئول راضی نباشه نمیتونم دخترمو بدم سئول دخترم تو موافقی؟
+ببخشید عمه جان ولی من درخواستتونو رد میکنم من تازه دارم میرم دانشگاه و زوده و اینکه من علاقه ای به دونگ ووک ندارم
√چ چی چرا؟سئول من و تو تو بچگی...
+درسته تو بچگی ما یه حسایی به هم داشتیم ولی اون مال بچگیا بوده من دیگه باید برم ببخشید عمه جان
دونگ وو که عصبی شده بود ولی به روی خودش نیاورد با حرف مامانش پاشد و رفت دنبال سئول وقتی به قسمت خلوت رسید بازو سئول رو محکم گرفت بردش سمت دیوار
+داری چیکار میکنی دستمو ول کن
√پایه کسه دیگه ای در میونه؟
+ول کن دستمو دونگ وو
√بهت گفتم پایه کسه دیگه ای در میونه؟(عصبی)
سئول کمی فکر کرد و گفت
+آره پایه کسه دیگه ای در میونه
سئول دستشو کشید و دونگ وو رو هول داد
√میدونستم....پیداش میکنم تو فقط و فقط مال منی
و بعد از اونجا رفت دخترک دستی به بازوش کشید و رفت تو اتاقش و به طرف تراس رفت ماه امشب کامل بود و روشنایش میزد به اتاقش نگاهی بهش انداخت و لبخند زد قافل از اینکه یکی تمام مدت از اون پایین بهش خیره شده بود و ثانیه ای چشمشو برنمیداشت نور ماه صورت فرشته مانند دخترک رو از قبل هم زیبا تر میکرد که دخترک متوجهش شد و آروم دست تکون داد که کوک به خودش اومد
+تو چرا نرفتی؟
_کی دیدی یه بادیگارد بره بخوابه
+تو دیگه خیلی حرف گوش کنی
سئول از عمارت اومد بیرون و به طرف کوک
+بابت رفتار پسرعمم متاسفم اون همیشه همینطوریه
_شما چرا متاسفید مشکلی نیست
+راستش میخواستم ی یه چیزی بگم
_مشکلی پیش اومده
+راستش پسرعمم ازم خواستگاری کرده و و من ردش کردم میخواستم ی یه مدت نقش دوست پسرمو بازی کنی
کوک نمیدونست از این حرف خوشحال باشه یا ناراحت ولی اون دلش نمیخواست نقش بازی کنه
_چرا من؟
+شاید چون تو از بقیه بهتری تو دنبال چیزی نیستی همه آدمایه اینجا دنبال یه فرصتن خواهش میکنم قبول کن قول میدم واست جبران کنم
_خیله خب هرچی شما بگید
شرمنده بخاطر تاخیر
۹.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.