متعلق به او

متعلق به او:
#part10
.....
کوک تو اتاق رئیسش وایستاده بود کمی خودشو تکوند پدر سئول دخترک رو نوازش میکرد
ب.س:خیلی ترسیدم سئوله بابا
+اونا کی بودن بابا
ب.س:نیازی نیست بدونی مهم اینه سالمی
+آره به لطف جونگ کوک
کوک لبخندی زد مثل پسر بچه ها مظلوم وایساده بود و هیچی نمی‌گفت انگار نه انگار همین آدم چند دقیقه پیش صد نفر و تنهایی زد و کشت پدر سئول نزدیک کوک شد و به شونش ضربه زد
ب.س:باید میدونستم از همون اول میدونستم میتونی مراقب دخترم باشی ازت ممنونم
_وظیفمه رئیس
ب.س:بخاطر اینکارت بهت هدیه بزرگی میدم
کوک تعظیمی کرد
ب.س:مرخصی
کوک برا بار دوم تعظیم کرد و رفت بیرون
پرش به یک هفته بعد
تو این یک هفته کوک بخاطر کارایی که در حق سئول کرده بود هدیه گرفت و شد بادیگارد ارشد
نکته:اینجا ما برا بادیگارد ارشد چیزایه زیادی داریم لباس متفاوت کارت بانکی با مبلغ زیاد ولی نه داعمی آموزش نیرو هایه جوون تر
تو این اوضاع پسرعمه سئول که از ایتالیا برگشته بود عاشق سئول شده بود و دلش میخواست سئول همسرش بشه
(لی دونگ وو پسر عمه سئول دارایه بیماری سادیسم)
دخترک رویه چمنا حیاط عمارت نشسته بود و مشغول کتاب خوندن بود و کنارشم کیک شکلاتی بود تمام مدت کوک به سئول نگاه میکرد و دخترک متوجهش نبود کوک نباید حسش بهش بیشتر میشد ولی دیگه دیر شده بود ولی باید این عشق رو پیش خودش نگه داره اون هرچیم داشته باشه از پدرشه ولی درواقع اون با دخترک خیلی فرق می‌کنه از نظر همه چی اصله کاری ثروت کوک تونست با کارتش مادرش رو ببره پیشه دکتر خوب امیدوار بود مادرش سرپا شه و بتونه راه بره

شرطا:

لایک:۳۰ تا
دیدگاه ها (۹)

متعلق به او:#part11کوک تو حیاط عمارت راه می‌رفت و نگاهش روبه...

متعلق به او:#part12ب.س:خب خواهر قرار بود بهمون بگی برا چی او...

متعلق به او:#part9کوک اون شب سئول رو سالم برد خونه وسط راه ک...

#نبض‌من P:24اما با یونتان بازی میکرد که ته دوباره برگشت تو ا...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط