پارت4
پارت4
رمان از زبان عرشیا&
عرشیا:بهت گفتم دیر میشه
من:نمی دونم چرا دلم برای فاطمه تنگ شده دوماه
عرشیا:تو که عاشق کیانا بودی
امیر: بزرگ ترین اشتباه من این بود که نتونستم حوسمو با عشق مقایسه کنم
عرشیا:برادر دیره دیگه فاطمه رفته برای همیشه
امیر:کجا
عرشیا:تا جای که من می دونم ایتالیا پیش دوستش
امیر:باشه
عرشیا:من چند ماه میرم مسافرت با مانل کاری نداری
امیر ::نه داداش
رمان از زبان امیر&
رفتم خونه رفتم تو اتاق هر دومون در کمد باز کردم دیگه خبری از لباس فاطمه نبود رو میز خبری از ماسک صورت و کرم وسایل ارایشی نبود
رو دیوار پر بود از عکسا قبلا اما من همه برداشتم گذاشتم تو شیر دونی
رفتم بردارمشون که یه جعبه دیدم برداشتمش یه باکس بود درو ب داشتم دوتا کفش کوچیک بچه با شیشه شیر و پستونک و اسباب بازی بعد عکس سونو. گرافی یه نامه سلام بابای بد چطوری خوبی ببین من دارم میام یه چند ماه دیگه وقتی بیام فاطمه جونت برای من میشه هههههه
نامه بعدی امیر جونم عزیزم عشقم منو تو دارای یه بچه شدیمممم امیدوارم بعد اون زندگیمون شیرین تر بشه
امیر عاشقتم عاشقت تا اخر عمرم دیونه بار دوست دارم بعد عکس منو فاطمه بود پیعنی فاطمه باردار بود یعنی من نه فاطمه بچه خودمو از دست دادم اون روز که من زنگ زدم به عرشیا صدای پرستا می اومد می گفت فاطمه بردن دکتر یعنی فاطمه من مامان شده من بابا شدم من چه گوی خودم من چه قلتی کردم لعنت بهت کیانا لعنت بهت امیر
رمان از زبان عرشیا&
عرشیا:بهت گفتم دیر میشه
من:نمی دونم چرا دلم برای فاطمه تنگ شده دوماه
عرشیا:تو که عاشق کیانا بودی
امیر: بزرگ ترین اشتباه من این بود که نتونستم حوسمو با عشق مقایسه کنم
عرشیا:برادر دیره دیگه فاطمه رفته برای همیشه
امیر:کجا
عرشیا:تا جای که من می دونم ایتالیا پیش دوستش
امیر:باشه
عرشیا:من چند ماه میرم مسافرت با مانل کاری نداری
امیر ::نه داداش
رمان از زبان امیر&
رفتم خونه رفتم تو اتاق هر دومون در کمد باز کردم دیگه خبری از لباس فاطمه نبود رو میز خبری از ماسک صورت و کرم وسایل ارایشی نبود
رو دیوار پر بود از عکسا قبلا اما من همه برداشتم گذاشتم تو شیر دونی
رفتم بردارمشون که یه جعبه دیدم برداشتمش یه باکس بود درو ب داشتم دوتا کفش کوچیک بچه با شیشه شیر و پستونک و اسباب بازی بعد عکس سونو. گرافی یه نامه سلام بابای بد چطوری خوبی ببین من دارم میام یه چند ماه دیگه وقتی بیام فاطمه جونت برای من میشه هههههه
نامه بعدی امیر جونم عزیزم عشقم منو تو دارای یه بچه شدیمممم امیدوارم بعد اون زندگیمون شیرین تر بشه
امیر عاشقتم عاشقت تا اخر عمرم دیونه بار دوست دارم بعد عکس منو فاطمه بود پیعنی فاطمه باردار بود یعنی من نه فاطمه بچه خودمو از دست دادم اون روز که من زنگ زدم به عرشیا صدای پرستا می اومد می گفت فاطمه بردن دکتر یعنی فاطمه من مامان شده من بابا شدم من چه گوی خودم من چه قلتی کردم لعنت بهت کیانا لعنت بهت امیر
۵.۳k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.