پارت نمیدونم چند
پارت نمیدونم چند
چیکار میشه کرد ..... به پنجره نکاه کردم داشت نم نم بارون میبارید، بلند شدم ایده به ذهنم رسیده بود که مطمئن بودم خیلی کمکم میکنه کیفمو برداشتم و به سمت جی پلاس رفتم (پوللل😂🥲)
...............
ویو وقتی رسیدیم
عمارت قشنگی داره .. هیچ بی نظمی دیده نمیشه اون یه فرشتس ، نگهباناش جلومو گرفتن .
<نمیتونید وارد شید
تفنگم گذاشتم رو سرش که صداش رو شنیدم
÷کایلی
+کلارا
÷برین کنار (کمی داد)
...
ویو داخل عمارت
+ببین به کمکت نیاز دارم
÷او ببینم چیشده
+)ماجرا رو توضیح داد.
÷باشه کمکت میکنم ولی مطمئنی دردسر پیش نمیاد
+نه راستش اصلا نمیدونم باید چیکار کنم
(ببینید کلارا دوست کایلی و مافیاست ، شاید بگید کایلی مگه پلیس نیست چرا باید با یه مافیا دوست باشه ولی خب این دوستی مخفیانست ..... به خاطر همین میگه دردسری پیس نمیاد)
÷ببین افرادمو میفرستم افراد آدمای باهوشی ان و به هکر هام میگم اطلاعات بدست بیارن
+ازت ممنونم (لبخند خیلی کم )
+من دیگه میرم اگه چیزی شد خبر بده
÷اوهوم •~•
به سمت خونه رفتم و رو تخت ولو شدم که صدای پیامک گوشیم رو شنیدم
سریع از کیفم برش داشتم ...........
............
...........
............
........
چشمام چهار تا شده بود ، تمام اطلاعات رو برام فرستاده بود
+گیرش میارم
رفتم به آقای لی خبر بدم که زنگ در خورد
+کی میتونه باشه این وقت شب
در رو باز کردم کسی پشت در نبود جز یه بسته 📦 فکر کردم کار کلارا و خوشحال شدم تا اینکه جعبه رو باز کردم و توش پر از عکس از جاهای مختلف دادگاه بود ولی چرا
که یه نامه تهش پیدا کردم رو نوشته بود
(اگه دوباره اون پرونده رو زیر نظر بگیری دیگه معطل نمیکنم ) .......
در خماری بمانیددد
چیکار میشه کرد ..... به پنجره نکاه کردم داشت نم نم بارون میبارید، بلند شدم ایده به ذهنم رسیده بود که مطمئن بودم خیلی کمکم میکنه کیفمو برداشتم و به سمت جی پلاس رفتم (پوللل😂🥲)
...............
ویو وقتی رسیدیم
عمارت قشنگی داره .. هیچ بی نظمی دیده نمیشه اون یه فرشتس ، نگهباناش جلومو گرفتن .
<نمیتونید وارد شید
تفنگم گذاشتم رو سرش که صداش رو شنیدم
÷کایلی
+کلارا
÷برین کنار (کمی داد)
...
ویو داخل عمارت
+ببین به کمکت نیاز دارم
÷او ببینم چیشده
+)ماجرا رو توضیح داد.
÷باشه کمکت میکنم ولی مطمئنی دردسر پیش نمیاد
+نه راستش اصلا نمیدونم باید چیکار کنم
(ببینید کلارا دوست کایلی و مافیاست ، شاید بگید کایلی مگه پلیس نیست چرا باید با یه مافیا دوست باشه ولی خب این دوستی مخفیانست ..... به خاطر همین میگه دردسری پیس نمیاد)
÷ببین افرادمو میفرستم افراد آدمای باهوشی ان و به هکر هام میگم اطلاعات بدست بیارن
+ازت ممنونم (لبخند خیلی کم )
+من دیگه میرم اگه چیزی شد خبر بده
÷اوهوم •~•
به سمت خونه رفتم و رو تخت ولو شدم که صدای پیامک گوشیم رو شنیدم
سریع از کیفم برش داشتم ...........
............
...........
............
........
چشمام چهار تا شده بود ، تمام اطلاعات رو برام فرستاده بود
+گیرش میارم
رفتم به آقای لی خبر بدم که زنگ در خورد
+کی میتونه باشه این وقت شب
در رو باز کردم کسی پشت در نبود جز یه بسته 📦 فکر کردم کار کلارا و خوشحال شدم تا اینکه جعبه رو باز کردم و توش پر از عکس از جاهای مختلف دادگاه بود ولی چرا
که یه نامه تهش پیدا کردم رو نوشته بود
(اگه دوباره اون پرونده رو زیر نظر بگیری دیگه معطل نمیکنم ) .......
در خماری بمانیددد
۲.۱k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.