پارت جدید بلاخرههه
پارت جدید بلاخرههه
چی..... بازم اون ؟......خسته شدم ازین پرونده
ولی من اطلاعات رو دارم میتونیم گیرش بیارم ...................... .
به سمت دادگاه رفتم (یادآوری اینحا شبه و کسی توی دادگاه نیست )چون شب بود چیزی دیده نمیشد به سمت اتاق پرونده ها رفتم باید تمومش کنم ولی از کی کمک بگیرم ، یکم فکر کردم و افرادمو جمع کردم اونا شیفت شب بودن و اصلا مثل من خسته نیستن .
+قراره ماموریت بزرگی رو انجام بدیم
+دست از پا خطا کنید زندانی میشید
فهمیدید.........*داد*
افراد هاش :بله قربان
____
به سمت لامبورگینی(هاهاها بازم پولل🗿💵)مشکیم رفتم، یادم افتاد کیفمو توی اتاق نگهبانی جا گذاشتم .+ اه الان فقط تورو کم داشتم .
کیفمو برداشتم و به سمت در رفتم که با کسی برخورد کردم .
+اییی
~اون بردارمو کشت .
+چی؟ کی اینکارو کرد؟
~همون جیمز لعنتی
+جیمز؟ جیمز کیه؟
~تو ماموری فکر کردم میدونی
+ببین من الان باید بر.....
~پدرو مادر منم کشت
+پس چرا کسی به نام جیمز تاحالا گزارش نشده
~چون جیمز رئیستونو تهدید کرده به کسی اطلاعات نده
+پس اسمش جیکز..... لعنتی
+سوار شو ... سریع.(جیمز همون قاتلی هست که ما قراره بریم خفتش کنیم)
به سمت آدرسی که کلارا برام فرستاده بودم رفتم . یه عمارت بزرگ و متروکه. نمیخورد کسی اونجا زندگی کنه به مامور هام علامت دادم که عمارت رو محاصره کنن و چند تاشون وارد بشن
+ببین من بهت قول میدم که انتقامتو بگیرم
~سرشو تکون میده*
+مراقب باش تا من بیام
به سمت در رفتم، هم عصبی بودم و هم میترسیدم .... کمیمکث کردم مامور ها منتظر بودن من علامت بدم و برم داخل که یکی از مامور ها گفت :من اول میرم داخل .
رفت و منم پشت سرش وارد شدم .که........
که.........
زیاد شدا🫠وای خب چون خیلی وقت بود نزاشتم فردا هم میزارم 🗿💅فعلا
چی..... بازم اون ؟......خسته شدم ازین پرونده
ولی من اطلاعات رو دارم میتونیم گیرش بیارم ...................... .
به سمت دادگاه رفتم (یادآوری اینحا شبه و کسی توی دادگاه نیست )چون شب بود چیزی دیده نمیشد به سمت اتاق پرونده ها رفتم باید تمومش کنم ولی از کی کمک بگیرم ، یکم فکر کردم و افرادمو جمع کردم اونا شیفت شب بودن و اصلا مثل من خسته نیستن .
+قراره ماموریت بزرگی رو انجام بدیم
+دست از پا خطا کنید زندانی میشید
فهمیدید.........*داد*
افراد هاش :بله قربان
____
به سمت لامبورگینی(هاهاها بازم پولل🗿💵)مشکیم رفتم، یادم افتاد کیفمو توی اتاق نگهبانی جا گذاشتم .+ اه الان فقط تورو کم داشتم .
کیفمو برداشتم و به سمت در رفتم که با کسی برخورد کردم .
+اییی
~اون بردارمو کشت .
+چی؟ کی اینکارو کرد؟
~همون جیمز لعنتی
+جیمز؟ جیمز کیه؟
~تو ماموری فکر کردم میدونی
+ببین من الان باید بر.....
~پدرو مادر منم کشت
+پس چرا کسی به نام جیمز تاحالا گزارش نشده
~چون جیمز رئیستونو تهدید کرده به کسی اطلاعات نده
+پس اسمش جیکز..... لعنتی
+سوار شو ... سریع.(جیمز همون قاتلی هست که ما قراره بریم خفتش کنیم)
به سمت آدرسی که کلارا برام فرستاده بودم رفتم . یه عمارت بزرگ و متروکه. نمیخورد کسی اونجا زندگی کنه به مامور هام علامت دادم که عمارت رو محاصره کنن و چند تاشون وارد بشن
+ببین من بهت قول میدم که انتقامتو بگیرم
~سرشو تکون میده*
+مراقب باش تا من بیام
به سمت در رفتم، هم عصبی بودم و هم میترسیدم .... کمیمکث کردم مامور ها منتظر بودن من علامت بدم و برم داخل که یکی از مامور ها گفت :من اول میرم داخل .
رفت و منم پشت سرش وارد شدم .که........
که.........
زیاد شدا🫠وای خب چون خیلی وقت بود نزاشتم فردا هم میزارم 🗿💅فعلا
۵۲۷
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.