چون نرقصد جانم از شادی که جانانم تویی

چون نرقصد جانم از شادی که جانانم تویی؟
محرمِ دل، مطلبِ تن، مقصدِ جانم تویی
آن که می جوید به هر شامی سرِ زلفت، منم
وان که می‌خواهد به هر صبحی پریشانم، تویی
آن که آسان می‌سپارد جان به دیدارت، منم
آن که مشکل می‌پسندد کارِ آسانم، تویی
دیدگاه ها (۴)

من یار تو را دارم دلدار نمی خواهمدلدار تو را دارم من یار نمی...

امشب بیا درد و دل کردنم گوش کنفردا که رفتی ز پیشم فراموش کند...

خسته‌ام از بی‌قراری، خسته از تکرارهابا تو از دلشوره‌هایم گفت...

اے تڪیه گاه ڪوچه ے تنهایے ام دروداے آن ڪه یک نگاه تو قلب مرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط