part:16
part:16
(علامت ته علامت کوک _ علامت فیلیکس * علامت بقیه ×)
باید مراقب فیلیکس باشم اون الان چشمش به کوکه و ممکن هر بلایی سرش بیاره .
همش حواسم بود که کوک با فیلیکس هم کلام نشه داشتم با مهمونا حرف میزدم که دیدم کوک رفت بیرون و فیلیکسم دنبالش رفت . سریع رفتم دنبالشون وقتی رسیدیم دیدم کوک افتاده زمین و چشماش از ترس میلرزه فیلیکس داشت کمربندشو باز میکرد بدو بدو رفتم سمتشو یه مشت خوابوندم تو صورتش که افتاد زمین
بهت گفته بودم حق نداری حتی نگاش کنی مرتیکه عوضی
دو سه تا مشت دیگه بهش زدم و از روش بلند شدم رفتم سمت کوک .
اول یکم با چشمای ترسون نگام کرد که مطمعن بشه منم بعد محکم بغلم کرد منم از کمرش گرفتمو بغلش کردم
هیچی نیست پسرکم من الان پیشتم هیچکس نمیتونه کاری کنه خوب ؟
_ته .... تهیونگ اون ... اون...
هیش هیچی نگو میدونم تخسیر تو نیست
صورتشو نگاه کردم چشماش پر اشک بود ولی گریه نمیکرد سرش رو گذاشتم رو شونم
جونگ کوک الان میتونی گریه کنی با خیال راحت کریه کن دیگه تموم شد خب ؟
انگار منتظر همین جمله بود تا بزنه زیر گریه . قلبم مچاله شد از صدای گریش حتی شده جونمم میدم دیگه نمیزارم چشماش اشکی بشه . محکم بغلش کردم و عطر تنش رو به ریه هام فرستادم
(علامت ته علامت کوک _ علامت فیلیکس * علامت بقیه ×)
باید مراقب فیلیکس باشم اون الان چشمش به کوکه و ممکن هر بلایی سرش بیاره .
همش حواسم بود که کوک با فیلیکس هم کلام نشه داشتم با مهمونا حرف میزدم که دیدم کوک رفت بیرون و فیلیکسم دنبالش رفت . سریع رفتم دنبالشون وقتی رسیدیم دیدم کوک افتاده زمین و چشماش از ترس میلرزه فیلیکس داشت کمربندشو باز میکرد بدو بدو رفتم سمتشو یه مشت خوابوندم تو صورتش که افتاد زمین
بهت گفته بودم حق نداری حتی نگاش کنی مرتیکه عوضی
دو سه تا مشت دیگه بهش زدم و از روش بلند شدم رفتم سمت کوک .
اول یکم با چشمای ترسون نگام کرد که مطمعن بشه منم بعد محکم بغلم کرد منم از کمرش گرفتمو بغلش کردم
هیچی نیست پسرکم من الان پیشتم هیچکس نمیتونه کاری کنه خوب ؟
_ته .... تهیونگ اون ... اون...
هیش هیچی نگو میدونم تخسیر تو نیست
صورتشو نگاه کردم چشماش پر اشک بود ولی گریه نمیکرد سرش رو گذاشتم رو شونم
جونگ کوک الان میتونی گریه کنی با خیال راحت کریه کن دیگه تموم شد خب ؟
انگار منتظر همین جمله بود تا بزنه زیر گریه . قلبم مچاله شد از صدای گریش حتی شده جونمم میدم دیگه نمیزارم چشماش اشکی بشه . محکم بغلش کردم و عطر تنش رو به ریه هام فرستادم
۸.۳k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.