اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۱۴۴
[ ویو ملودی]
هان: پدر شما رو خیلی دوست داره.. بخاطر قوی بودنت..و موادب بودنت....نمی خوای عروس
ریس جمهور کشور باشی ؟
آخرش با خنده گفت محکم به شونه اش کوبیدم ..ماشینم اومد همون طور که به سمت ماشین
می رفتم گفتم
ملودی: عروس ریس جمهور ؟ نمی خوام...هان مراقب خودت باش...کاری نکن پدرت ناراحت بشه
به ماشین رسیدم بهش نگاه کردم..که داشت می خندید
هان: اگه به پدرم باشه تورو به عنوان بچه می خواد نه منو ...
ملودی: فعلا خدانگهدار
خندیدم سر تکون دادم سوار ماشین شدم.....برای یک لحظه به اون دوتا نگاه کردم راه افتادم
[ویو آرتور]
مردک رو مخ.. یونا به سمتش رفت و با عشوه های مسخره ای گفت
یونا: تو واقعا پسر ریس جمهور هستی ؟این ملودی با شما چه ارتباطی داره ؟
هان : آره..دکتر خانوادگی و یکی از کسایی که پدرم به شدت بهش اعتماد داره........و اینکه این
ملودی ؟ تو جنگل بزرگ شدی ؟ دکتر ملودی ..تکرار کن یاد بگیری.. بدبخت
یونا رو با خاک یکسان کرد و رفت..... بدون اهمیت به یونا به سمت ماشین رفتم سوار شدم راه
افتادم.. به سمت کلاب رفتم...بعد چند مین رسیدم.. به قسمت VIP رفتم...همه بودن......کنار
شریک جدیدم نشستم... خیلی جدی و آروم گفت
ادوارد: ویلیام قصد داره حرکت جدیدی بزنه مراقب باش
چند مین گذشت که در باز شد و ملودی وارد شد.... سلام کرد..با دیدن من که کنار داداشم قطعا
قصد داره نیاد...ولی مگه می تونه...... پیش اون تن لش های فرصت طلب بشینه ؟.... نه قطعا
پارت ۱۴۴
[ ویو ملودی]
هان: پدر شما رو خیلی دوست داره.. بخاطر قوی بودنت..و موادب بودنت....نمی خوای عروس
ریس جمهور کشور باشی ؟
آخرش با خنده گفت محکم به شونه اش کوبیدم ..ماشینم اومد همون طور که به سمت ماشین
می رفتم گفتم
ملودی: عروس ریس جمهور ؟ نمی خوام...هان مراقب خودت باش...کاری نکن پدرت ناراحت بشه
به ماشین رسیدم بهش نگاه کردم..که داشت می خندید
هان: اگه به پدرم باشه تورو به عنوان بچه می خواد نه منو ...
ملودی: فعلا خدانگهدار
خندیدم سر تکون دادم سوار ماشین شدم.....برای یک لحظه به اون دوتا نگاه کردم راه افتادم
[ویو آرتور]
مردک رو مخ.. یونا به سمتش رفت و با عشوه های مسخره ای گفت
یونا: تو واقعا پسر ریس جمهور هستی ؟این ملودی با شما چه ارتباطی داره ؟
هان : آره..دکتر خانوادگی و یکی از کسایی که پدرم به شدت بهش اعتماد داره........و اینکه این
ملودی ؟ تو جنگل بزرگ شدی ؟ دکتر ملودی ..تکرار کن یاد بگیری.. بدبخت
یونا رو با خاک یکسان کرد و رفت..... بدون اهمیت به یونا به سمت ماشین رفتم سوار شدم راه
افتادم.. به سمت کلاب رفتم...بعد چند مین رسیدم.. به قسمت VIP رفتم...همه بودن......کنار
شریک جدیدم نشستم... خیلی جدی و آروم گفت
ادوارد: ویلیام قصد داره حرکت جدیدی بزنه مراقب باش
چند مین گذشت که در باز شد و ملودی وارد شد.... سلام کرد..با دیدن من که کنار داداشم قطعا
قصد داره نیاد...ولی مگه می تونه...... پیش اون تن لش های فرصت طلب بشینه ؟.... نه قطعا
- ۱۴.۷k
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط