گناهکار part

( گناهکار ) ۱۴۵ part


ساعت ها و روزها گذشت جیمین خوشحال تر از قبل میشد دقیقا روزی که بهوش آمدن همسرش رو به چشم دید براش اون روز رویایی شد
روی تخت نشسته بود و دست گرم و نرم ات رو توی دستش گرفته بود
دستشو بالا آورد و پست دستش رو عمیق بوسید،
ات مثله همیشه با صدای زیباییش نجوا کرد : جیمینم میریم خونه مون
جیمین آروم موهای همسرش رو کنار زد و گفت : رز من بزار دکتر مرخصت کنه باز میریم خونه
ات لبخندی زد و این لبخند زیبا از چشم شوهرش دور نماند پس اون سوال پرسید : چیزی یادت اومد که لبخند زدی
ات با اون یکی دستش هم دست جیمین رو گرفت و ملایم لب زد : باورم نمیشه بعد از این همه ماجرا هنوزم کنار هم هستیم
جیمین: فقط برای عشقیه که بین ما مونده اگه تلاش کنیم میتونیم به همه چیز برسیم البته که زندگی مشکلات خودش رو داره
ات صورتش رو نزدیک صورت جیمین کرد و گفت : اما ما از پسش برماییم
جیمین لبخندی زد و دستشو روی نیم رخ همسرش گذاشت آروم نزدیکش شد و لب هاشو گذاشت روی لب هایش چشم هاشو بست و عمیق در عطش لب بالایش را بوسید همان دقیقه که ازش فاصله گرفت درب باز شد و همه دوست هایش وارده اتاق شدن جیمین کمی فاصله گرفت تا با لبخند روبه دوست هایش کرد : سلام
مین سو که دست روی شونه های لی هی چرخونده بود لب زد : بیمار من امروز حالش چطوره
ات با خنده گفت : به لطف شما آقای دکتر خیلی خوبم
لی هی خندید و گفت : امیدوارم همیشه خوب باشی
ات رویه سوجون کرد و گفت : سوجون تو چطوری زندگیت چطور پیش میره
سون جون خندید و نجوا کرد : خیلی خوب از یونگ آئه طلاق گرفتم و الآنم شرکت خارج از کشور رو اداره میکنم اما دو نفر هستن که میخواهند تو رو ببین
ات کنجکاو به جیمین نگاه کرد و دوباره روبه سوجون گفت : کیا رو میگی ؟
سوجون با صدا زد شون درب باز شد و مادر و پدر جیمین وارده اتاق شدن هر دو به سوی عروسشون اومدن و جلوش ایستادن یئون مادر جیمین شروع به صحبت کردن نمود : دخترم من بخاطر حرف های که بهت زدم متاسفم معذرت میخواهم
دیدگاه ها (۰)

( گناهکار ) ۱۴۶ part چین سان مغرور شرمنده بیان کرد : عروس م...

( گناهکار )۱۴۷ part دونستن اینکه من تنها آدم توی این ماجراها...

( گناهکار ) ۱۴۴ part مین سو : جیمین می‌دونی که احتمال خطرش خ...

( گناهکار )۱۴۳ part پایان خوش دکتر ها تا صبح منتظر بودند تا ...

( گناهکار ) ۷۰ part جیمین خندید و درحالی که دستشو گرفته بود ...

( گناهکار ) ۷۱ part قلبش همانند آبی بر روی زمین ریخت جیمین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط