پارت216
#پارت216
چه خوب شد اومدیا !
حوصلم خیلی سر رفته بود.
مهری خندیدو موهایش را پشت گوشش زد.
_فقط کافیه بهم فکر کنی ، اونوقته ک مهری یه هویی در اتاقت ظاهر میشه...
عاطفه لبخندی زد و سرش را خاراند.
_به هرکی فکر کنم میاد در اتاقم یا فقط تو؟
مهری چشم ریز کردو به سمت عاطفه خم شد !
_بگو ببینم دوست داری کی دمِ اتاقت ظاهر شه!
عاطفه ضربه ای ب پیشانی مهری زد و گفت:
_اصلانم معلوم نیس نه؟
مهری صاف نشست و بعد از کمی مکث گفت :
_عاطفه؟
+جانم؟
انگشت هایش را در هم فرو برد و گیج گفت:
_من نمیدونم جریان چیه؟
عاطفه کنجکاو گفت:
_چیزی شده؟
مهری_هوووم ! تو میدونستی من با روزبه در ارتباطم؟
عاطفه چشم هایش را گرد کرد و متعجب گفت:
_ارتبااااااط؟؟؟
مهری خجالت زده خندید!
_فکرای ناجور نکن!
فقط گاهی بهم زنگ میزنه یا پیام میده!
+بیرونم ک نمیرید اصلااااااا!
مهری بلند خندید و گفت :
_به جون شایان فقط ی بار اونم شمال ک بودیم!!!
عاطفه_هرهرهرهر خیلی خنده داشت!
من الان بایدبفهمم ک تو باهاش در ارتباطی؟
در ارتباط را با لحن مسخره ای گفت جوری که مهری اخم کرد!
_هوی گفتم ک اونجوری ک تو فک میکنی نیس!!!!
...
چه خوب شد اومدیا !
حوصلم خیلی سر رفته بود.
مهری خندیدو موهایش را پشت گوشش زد.
_فقط کافیه بهم فکر کنی ، اونوقته ک مهری یه هویی در اتاقت ظاهر میشه...
عاطفه لبخندی زد و سرش را خاراند.
_به هرکی فکر کنم میاد در اتاقم یا فقط تو؟
مهری چشم ریز کردو به سمت عاطفه خم شد !
_بگو ببینم دوست داری کی دمِ اتاقت ظاهر شه!
عاطفه ضربه ای ب پیشانی مهری زد و گفت:
_اصلانم معلوم نیس نه؟
مهری صاف نشست و بعد از کمی مکث گفت :
_عاطفه؟
+جانم؟
انگشت هایش را در هم فرو برد و گیج گفت:
_من نمیدونم جریان چیه؟
عاطفه کنجکاو گفت:
_چیزی شده؟
مهری_هوووم ! تو میدونستی من با روزبه در ارتباطم؟
عاطفه چشم هایش را گرد کرد و متعجب گفت:
_ارتبااااااط؟؟؟
مهری خجالت زده خندید!
_فکرای ناجور نکن!
فقط گاهی بهم زنگ میزنه یا پیام میده!
+بیرونم ک نمیرید اصلااااااا!
مهری بلند خندید و گفت :
_به جون شایان فقط ی بار اونم شمال ک بودیم!!!
عاطفه_هرهرهرهر خیلی خنده داشت!
من الان بایدبفهمم ک تو باهاش در ارتباطی؟
در ارتباط را با لحن مسخره ای گفت جوری که مهری اخم کرد!
_هوی گفتم ک اونجوری ک تو فک میکنی نیس!!!!
...
۲.۴k
۲۶ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.