پارت215
#پارت215
روزبه سر جایش نشست و با اخم به فرشید نگاه کرد.
_بعضی وقتا رو مخم راه میری!
خو چرا سرتو میکنی توای لامصب؟
نمیدونی حریم خصوصی ینی چی؟
فرشید خودش را عقب کشید!
_باشه خو ببخشید من اصن هیچی ندیدم!
فقط دیدم گفتی ک مهری اذیتت نکنه.
روزبه نفسش را محکم بیرون داد وازجا پاشد.
فرشید بی اختیار از دهنش پرید:
_حالا میخوای ببریش؟
بنظرم ببریش بهتره چون بهنام بفهمه دیگ واویلاس...
روزبه عصبی برگشت و با حرص گفت :
_هیچی نفهمیدی نه؟
فرشید به زور جلوی خنده ی خودش را گرفت :
_نه بخدا نفهمیدم چیو قرار به بهنام بگه!
روزبه پایش را محکم ب زمین کوبید.
_بترکی فرشید ، بترکییی
فرشید پشت سر روزبه ب طرف اتاقش رفت و به در تکیه داد.
_بگو من کمکت میکنم !
روزبه در کمدش را باز کرد:
_هیچی ولش!
فرشید خندید :
_روزبه خان ! با همه اره با مام اره؟
روزبه یک دست لباس روی تخت پرت کرد و ب طرف حمام رفت .
_گفتم ک هیچی ، اماده شو بهنام الان میاد بریم بیرون کار داره.
...
روزبه سر جایش نشست و با اخم به فرشید نگاه کرد.
_بعضی وقتا رو مخم راه میری!
خو چرا سرتو میکنی توای لامصب؟
نمیدونی حریم خصوصی ینی چی؟
فرشید خودش را عقب کشید!
_باشه خو ببخشید من اصن هیچی ندیدم!
فقط دیدم گفتی ک مهری اذیتت نکنه.
روزبه نفسش را محکم بیرون داد وازجا پاشد.
فرشید بی اختیار از دهنش پرید:
_حالا میخوای ببریش؟
بنظرم ببریش بهتره چون بهنام بفهمه دیگ واویلاس...
روزبه عصبی برگشت و با حرص گفت :
_هیچی نفهمیدی نه؟
فرشید به زور جلوی خنده ی خودش را گرفت :
_نه بخدا نفهمیدم چیو قرار به بهنام بگه!
روزبه پایش را محکم ب زمین کوبید.
_بترکی فرشید ، بترکییی
فرشید پشت سر روزبه ب طرف اتاقش رفت و به در تکیه داد.
_بگو من کمکت میکنم !
روزبه در کمدش را باز کرد:
_هیچی ولش!
فرشید خندید :
_روزبه خان ! با همه اره با مام اره؟
روزبه یک دست لباس روی تخت پرت کرد و ب طرف حمام رفت .
_گفتم ک هیچی ، اماده شو بهنام الان میاد بریم بیرون کار داره.
...
۳.۶k
۲۶ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.