تکپارتی جیمین شات ۵
بعد از قطع ویدیو اعضا وارد اتاق شدند جیمین با بغض گفت : میشه یه خواهشی یکنم؟ اگه من از اون اتاق سالم برنگشتم...دیسبند نشین؟ ارمی ها هنوز بهتون نیاز دارن . لطفا ۶ نفره قوی تر جلو برین که نامجون با داد و گریه گفت : جیمین میفهمی چی میگی؟ تو سالم میای بیرون و هر هفت نفرمون ادامه میدیم . همینطور درحال بحث بودند که دکتر وارد شد و روبه اعضا گفت : لطفا برید کنار . اتاق عمل امادست...
جیمین با لبخند تلخ و اشک ، روی برانکارد با اعضا خداحافظی کرد و وارد اتاق عمل شد . اعضا خیلی نگران بودن..
۳ ساعت بعد...
نامجون سرش رو توی دستاش گرفته بود و مدام با خودش کلنجار مرفت که هوسوک گفت : پس کی تموم میشه . اهههه
جین با کلافگی گفت : مگه یه عمل چقدر طول میکشه؟ هان؟
داشتن بحث میکردند که دیدن چند نفر با با سرعت وارد اتاق عمل شدند . شبیه کادر درمان لباس پوشیده بودند . همگی نگران فورا به سمت در اتاق عمل رفتند . بعد از چند دقیقه دکتر با چهره ای ناراحت از اتاق بیرون اومد . نامجون سریع به سمتش رفت و با استرس زیاد پرسید : حالش خوبه دیگه؟! کی بهوش مباد؟ دکتر چیزی نگفت . که نامجون با صدای بلند تر گفت: آقای دکتر!
دکتر سرش رو پایین انداخت و گفت : همچیز داشت بخوبی پیش میرفت که دستگاه نشون دهنده سکته مغزی رو نشون داد.... ما سعی کردیم احیاشون کنیم .ولی احیا نشدند... ما واقعا متاسفیم ... دوستتون..فوت شدند!
نامجون با پوزخند پر از استرس و صدای لرزون گفت :شوخی میکنین دیگه مگه نه؟!
دکتر گفت متاسفم و رفت . نامجون روی زمین افتاد و از ته دل گریه میکرد . متوجه چهره نگران اعضا شد و بهشون نگاه کرد و تنها یک کلمه کافی بود تا همه چیزو بفهمن..
جیمین.بعد از گفتن اسمش به اعضا دوباره گریه سرداد که اعضا متوجه منظورش شدند و نتونستند بغض توی چشماشون رو مخفی کنن و گریه سر دادند . باورشون نمیشد .پارک جیمین . عضو مکنه لاین بنگتن . دنسر اصلی گروه .فرشته بی بالی که همیشه مواظب اعضاس..دیگه پیششون نبود؟! باورش براشون سخت بود
۳ روز بعد
توی این سه روز اعضا به کره برگشته بودند و خبر فوت جیمین همه جا پخش شده بود ... ارمی ها حسابی واکنش نشون میدادند . ولی هیچکس حال اعضا و خانواده جیمین رو نمیفهمید...امروز روز خاکسپاری بود. بیشتر گروه های آیدل دعوت بودن.همگی سعی در تسلیت گفتن به اعضای بی تی اس داشتند . تابوتی که جیمین داخل اون بود توسط بادیگارد ها انجام میشد . پسرا هم جلو و کنار تابوت بودند و با چشمای گریون درحال خداحافظی با دوست چندسالشون بودند . تابلو عکس توی دستای لیدر بود و با نامجون با چشمای اشکی سعی در کنترل اوضاع داشت:) موقع خاکسپاری بقیه گروه ها سعی در آروم کردن پسرا داشتند . اما اونا آزوم نمیشدند. از طرفی پدر مادر و برادرجیمین هم حسابی درحال اشک و گریه
جیمین با لبخند تلخ و اشک ، روی برانکارد با اعضا خداحافظی کرد و وارد اتاق عمل شد . اعضا خیلی نگران بودن..
۳ ساعت بعد...
نامجون سرش رو توی دستاش گرفته بود و مدام با خودش کلنجار مرفت که هوسوک گفت : پس کی تموم میشه . اهههه
جین با کلافگی گفت : مگه یه عمل چقدر طول میکشه؟ هان؟
داشتن بحث میکردند که دیدن چند نفر با با سرعت وارد اتاق عمل شدند . شبیه کادر درمان لباس پوشیده بودند . همگی نگران فورا به سمت در اتاق عمل رفتند . بعد از چند دقیقه دکتر با چهره ای ناراحت از اتاق بیرون اومد . نامجون سریع به سمتش رفت و با استرس زیاد پرسید : حالش خوبه دیگه؟! کی بهوش مباد؟ دکتر چیزی نگفت . که نامجون با صدای بلند تر گفت: آقای دکتر!
دکتر سرش رو پایین انداخت و گفت : همچیز داشت بخوبی پیش میرفت که دستگاه نشون دهنده سکته مغزی رو نشون داد.... ما سعی کردیم احیاشون کنیم .ولی احیا نشدند... ما واقعا متاسفیم ... دوستتون..فوت شدند!
نامجون با پوزخند پر از استرس و صدای لرزون گفت :شوخی میکنین دیگه مگه نه؟!
دکتر گفت متاسفم و رفت . نامجون روی زمین افتاد و از ته دل گریه میکرد . متوجه چهره نگران اعضا شد و بهشون نگاه کرد و تنها یک کلمه کافی بود تا همه چیزو بفهمن..
جیمین.بعد از گفتن اسمش به اعضا دوباره گریه سرداد که اعضا متوجه منظورش شدند و نتونستند بغض توی چشماشون رو مخفی کنن و گریه سر دادند . باورشون نمیشد .پارک جیمین . عضو مکنه لاین بنگتن . دنسر اصلی گروه .فرشته بی بالی که همیشه مواظب اعضاس..دیگه پیششون نبود؟! باورش براشون سخت بود
۳ روز بعد
توی این سه روز اعضا به کره برگشته بودند و خبر فوت جیمین همه جا پخش شده بود ... ارمی ها حسابی واکنش نشون میدادند . ولی هیچکس حال اعضا و خانواده جیمین رو نمیفهمید...امروز روز خاکسپاری بود. بیشتر گروه های آیدل دعوت بودن.همگی سعی در تسلیت گفتن به اعضای بی تی اس داشتند . تابوتی که جیمین داخل اون بود توسط بادیگارد ها انجام میشد . پسرا هم جلو و کنار تابوت بودند و با چشمای گریون درحال خداحافظی با دوست چندسالشون بودند . تابلو عکس توی دستای لیدر بود و با نامجون با چشمای اشکی سعی در کنترل اوضاع داشت:) موقع خاکسپاری بقیه گروه ها سعی در آروم کردن پسرا داشتند . اما اونا آزوم نمیشدند. از طرفی پدر مادر و برادرجیمین هم حسابی درحال اشک و گریه
۲۰۰.۰k
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.