برادر ناتنی
پارت ۲۶
همونطور که همو میبوسیدن جیمین اتو براید بغل کرد و به سمت اتاق حرکت کرد....
با پا درو بست و اتو محکم رو تخت انداخت و روش خی*مه زد
جیمین:نمیدونی چقدر منتظر این لحظه بودم
و سرشو تو گر*دن دختر برد و عطرشو وارد ریه هاش میکرد
مو هاشو کنار زد گردن*شو میبو*سید با دست راستش چند تا دکمه اول لباس*شو باز کرد و به سمت لب*ای دختر رفت و خیلی آروم م*ک میزد
دست از لب*اش برداشت و از روش بلند شد
و به ات نگاه کرد
ات:چیشده؟
جیمین:چرا همکاری نمیکنی؟!
ات:میخوای چیکار کنم خب؟
جیمین:نه...من دیگه ادامه نمیدم تو همکاری نمیکنی( با صدای بچگونه و کیوت)
ات:اوخییی...نکن اینجوری باشه بیا قول میدم باهات همکاری کنم خب؟
جیمین رفت و روی کاپانه یه نفره توی اتاق و دست به سینه نشست
جیمین:نه..نمیخواممم( اخم کیوتتت)
ات بلند شد و لباسشو در آورد و روی پاهای جیمین نشست دستشو دور گردنش حلقه کرد و دست دیگش رو روی بد*ن پسر میکشید
جیمین همینطور مات و تعجب کرده به ات زل زده بود ات چند تا دکمه لباس جیمینو باز کرد و لباسشو در آورد
و زیپ شلوارشو باز کرد
و....
(بقیش با ذهن تمیز خودتون🤌😔) چیزی به ذهنم نمیرسع🚬🗿
همونطور که همو میبوسیدن جیمین اتو براید بغل کرد و به سمت اتاق حرکت کرد....
با پا درو بست و اتو محکم رو تخت انداخت و روش خی*مه زد
جیمین:نمیدونی چقدر منتظر این لحظه بودم
و سرشو تو گر*دن دختر برد و عطرشو وارد ریه هاش میکرد
مو هاشو کنار زد گردن*شو میبو*سید با دست راستش چند تا دکمه اول لباس*شو باز کرد و به سمت لب*ای دختر رفت و خیلی آروم م*ک میزد
دست از لب*اش برداشت و از روش بلند شد
و به ات نگاه کرد
ات:چیشده؟
جیمین:چرا همکاری نمیکنی؟!
ات:میخوای چیکار کنم خب؟
جیمین:نه...من دیگه ادامه نمیدم تو همکاری نمیکنی( با صدای بچگونه و کیوت)
ات:اوخییی...نکن اینجوری باشه بیا قول میدم باهات همکاری کنم خب؟
جیمین رفت و روی کاپانه یه نفره توی اتاق و دست به سینه نشست
جیمین:نه..نمیخواممم( اخم کیوتتت)
ات بلند شد و لباسشو در آورد و روی پاهای جیمین نشست دستشو دور گردنش حلقه کرد و دست دیگش رو روی بد*ن پسر میکشید
جیمین همینطور مات و تعجب کرده به ات زل زده بود ات چند تا دکمه لباس جیمینو باز کرد و لباسشو در آورد
و زیپ شلوارشو باز کرد
و....
(بقیش با ذهن تمیز خودتون🤌😔) چیزی به ذهنم نمیرسع🚬🗿
۵.۰k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.